اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

روزی که در جام شفق مُل کرد خورشید

روزی که در جام شفق مُل کرد خورشید

بر خشک‌چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

شید و شفق را چون صدف در آب دیدم‌

خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم‌

خورشید را بر نیزه‌؟ آری‌، این‌چنین است‌

خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است‌

بر صخره از سیب زنخ بر می‌توان دید

خورشید را بر نیزه کمتر می‌توان دید

در جام من می پیش‌تر کن ساقی امشب‌

با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب‌

بر آبخورد آخر مقدّم تشنگانند

می ده‌، حریفانم صبوری می‌توانند

این تازه‌رویان کهنه‌رندان زمین‌اند

با ناشکیبایان صبوری را قرین‌اند

من صحبت شب تا سحوری کی توانم‌؟

من زخم دارم‌، من صبوری کی توانم‌؟

تسکین ظلمت شهر کوران را مبارک‌

ساقی‌! سلامت این صبوران را مبارک‌

من زخم‌های کهنه دارم‌، بی‌شکیبم‌

من گرچه اینجا آشیان دارم‌، غریبم‌

من با صبوری کینه‌ی دیرینه دارم‌

من زخم داغ آدم اندر سینه دارم‌

من زخم‌دار تیغ قابیلم‌، برادر

میراث‌خوار رنج هابیلم‌، برادر!

یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه‌

یحیی‌! مرا یحیی برادر بود در چاه‌

از نیل با موسی بیابانگرد بودم‌

بر دار با عیسی شریک درد بودم‌

من با محمد از یتیمی عهد کردم‌

با عاشقی میثاق خون در مهد کردم‌

بر ثور شب با عنکبوتان می‌تنیدم‌

در چاه کوفه وای حیدر می‌شنیدم‌

بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم‌

عماروَش چون ابر و دریا مویه کردم‌

تاوان مستی همچو اشتر باز راندم‌

با میثم از معراج دار آواز خواندم‌

من تلخی صبر خدا در جام دارم‌

صفرای رنج مجتبی در کام دارم‌

من زخم خوردم‌، صبر کردم‌، دیر کردم‌

من با حسین از کربلا شبگیر کردم‌

آن روز در جام شفق مُل کرد خورشید

بر خشک‌چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

فریادهای خسته سر بر اوج می‌زد

وادی به وادی خون پاکان موج می‌زد

بی‌درد مردم‌، ما خدا، بی‌درد مردم‌

نامرد مردم‌، ما خدا، نامرد مردم‌

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم‌

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم‌

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفا را سر بریدند

مرغان بستان خدا را سر بریدند

در برگ‌ریز باغ زهرا برگ کردیم‌

زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم‌

چون بیوگان ننگ سلامت ماند بر ما

تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید

بر خشک‌چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید

علی معلم دامغانی

خوشا از دل نم اشکی فشاندن

خوشا از دل نم اشکی فشاندن

به آبی آتش دل را نشاندن

خوشا زان عشقبازان یاد کردن

زبان را زخمه فریاد کردن

خوشا از نی، خوشا از سر سرودن

خوشا نی‌نامه‌ای دیگر سرودن

نوای نی‌، نوایی آتشین است

بگو از سر بگیرد، دل‌نشین است

نوای نی نوای بی‌نوایی‌ست

هوای ناله‌هایش نینوایی‌ست

نوای نی دوای هر دل تنگ

شفای خواب گل، بیماری سنگ

قلم تصویر جانکاهی‌ست از نی

علم تمثیل کوتاهی‌ست از نی

خدا چون دست بر لوح و قلم زد

سرِ او را به خط نی رقم زد

دل نی ناله‌ها دارد از آن روز

از آن روز است نی را ناله پرسوز

چه رفت آن روز در اندیشه نی

که این‌سان شد پریشان بیشه نی؟

سری سرمست شور و بی‌قراری

چو مجنون در هوای نی‌سواری

پر از عشق نیستان سینه او

غم غربت غم دیرینه او

غم نی بند بند پیکر اوست

هوای آن نیستان در سر اوست

دلش را با غریبی، آشنایی‌ست

به هم اعضای او، وصل از جدایی‌ست

سرش بر نی، تنش در قعر گودال

ادب را گه الف گردیده، گه دال

ره نی پیچ و خم بسیار دارد

نوایش زیر و بم بسیار دارد

سری بر نیزه‌ای، منزل به منزل

به همراهش هزاران کاروان دل

چگونه پا ز گل بردارد اشتر

که با خود باری از سر دارد اشتر؟

گران باری به محمل بود بر نی

نه از سر، باری از دل بود بر نی

چو از جان پیش پای عشق سر داد

سرش بر نی نوای عشق سر داد

به روی نیزه و شیرین زبانی!

عجب نبود ز نی شکر فشانی

اگر نی پرده‌ای دیگر بخواند

نیستان را به آتش می‌کشاند

سزد گر چشم‌ها در خون نشینند

چو دریا را به روی نیزه بینند

شگفتا بی‌سر و سامانی عشق!

به روی نیزه سرگردانی عشق!

ز دست عشق در عالم هیاهوست

تمام فتنه‌ها زیر سر اوست

شعر: قیصر امین‌پور

رسم مهمانی

این چه رسمیست که در کوفه بنا گردیده

سر بُرَنـد از تن مهمـان به لب خشکیـده

مُهر این  ننگ که بر صفحـه‌ی آنان خـورده

قـلــب آزاده دلانِ دو جـهـــان آزُرده

این چه رسمیست که لب تشنه کُشندمهمان را

در ازای زر و زوری شکنـنـد پـیـمـان را

درب خـانـه به حبیبـان خـدا می‌بنـدنـد

بر غریبـان و اسیـران بـلا می‌خندند

این چه رسمیست که مهمان بکُشند لب تشنه

بکِشَنـد روی گل فـاطمـه تیـغ و دشنـه

این چه رسمیست که برچیده گل همدردی

مُرده مردی به درون، زنده شـده نامردی

کیسه دوزان همه بر گِردِ ستم جمع شوند

شمر و بن سعد و یزید بر دلشان شمع شوند

این چه رسمیست که آزرده دلِ فاطمـه را

سایه افکنده به طفلان حرم واهمـه را

بُرده دل از دلِ مـردم به زر و زیـور و زور

شرف و مردی و ایمان شده‌اند زنده بگور

کوفیان این رسم مهمانی نبود

یوسـف زهـرا که زندانی نبـود

این چه رسمیست که لب تشنه کُشی باب شده

طفل شـش ماهه قتیـلِ هـوسِ آب شده

این نه در طینت ترساست نه درقوم یهود

بلکـه سـر از تنـه‌ی کوفه بیاورده وجود

ننگ بر این‌همه بی‌مهری و این سنگدلی

که روا گشتـه از این فرقه به اولاد علی

تیر زهرین به گلوی گل شش ماهه زدند

رو بـه رویِ رهِ ایمـان رهِ بی‌راهه زدنـد

این چه رسمیست که عاشق کشی و خیره سری

گشته بر چهـره‌ی این شهر بلا جلـوه‌گری

زور در پنجه‌ی سلطان جنون افتاده

شـرم از پـرده‌ی لفّافه برون افتاده

این چه رسمیست که لب با دل خود یکسان نیست

ضرب شمشیـر هواخـواهِ دل و پیمان نیست

تیغ باطل به کف آورده عبث می‌پویند

حرف در سیطره‌ی تیـغ هوس می‌گویند

بر تنِ لب تشنگان جانی نبود

یوسف زهرا که زندانی نبود

این چه رسمیست که دل در گروِ عهدی نیست

بر گل زنبـق مـرداب شما  شهدی نیست

بشنوید از دو لب خون خدا بر سرِ نِی

دل به دربارِ ستم پیشه سپردن تا کِی؟

سنگ بر آینه‌ی حق زدن و بشکستن

بـر لوایِ سیهِ ظلم و ستم دل بستن

رسم دیرینه‌ی شهریست که مدفون بلاست

شهر نفرین شدگانیست که ملعوب جفاست

سـروری کوفه اگر رسم جفا پیشه نمود

راه پیمان شکنی در دلشان ریشه نمود

دست در دست ستمکار به حق تازیدند

مست و مدهوش به این جور وجفا نازیدند

علت آن بودکه تصویر ولا نشناختند

کورکورانه به دنیای ستم دل باختند

از سر ترس هواخواه زر و زور شدند

یار ظالم شده از راه خدا دور شدند

جز حسینم تشنه قربانی نبود

یوسف زهرا که زندانی نبود

محمدرضا سروری

وعده‌گاه داور

فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا

بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا

چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی

خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا

زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر

مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا

فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم

ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا

فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند

جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا

رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن

که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا

به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم

زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا

مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم

که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا

عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن

سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا

برادر با تن عریان به موج خون و می بینم

که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا

سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته «میثم» را

که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا

شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)

شور عشق

دلخوشم من چون گدای این درم

هم گدای فاطمه هم حیدرم

سوی این در هست دائم دست من

نیست حاجت بر سرای دیگرم

آبرویم از در این خانه است

زین سبب از خلق عالم برترم

تا که آید نام زیبای حسین(ع)

اشک آید از دو چشمان ترم

روضه‌هایش چون به گوشم می‌رسد

می‌زند بر سینه و دل آزرم

کاش می‌شد کربلا باشم شبی

تا به برگیرم مزار دلبرم

یاد دارم کودکی بودم ولی

شور عشقی بود دائم در سرم

تا که ایام محرم می‌رسید

می‌نمودم رخت ماتم در برم

یاد دارم مانده در گوشم هنوز

گریه‌های بی صدای مادرم

اینچنین می‌گفت با صد شور و شین

من فدای کام عطشان حسین(ع)

حامد کاظمی

غروب شصت و یک

حـتی خدا میان حسـینیه‌ی غمش

سوگند خورده است به ماه محرمش

شب‌های قدر محترم و با فضیلت‌اند

امّا نمی‌رسند به شب‌های ماتمش

امروز نه، غروب همان سال شصت و یک

ما را گره زدند به نخ‌های پـرچمش

این دستمال گـریه پر از نـور می‌شود

وقتی به دست روضـه‌ی خورشید می‌دمش

چشمی که از برای تو گریان نمی‌شود

باید حواله داد به دست جـهنمش

جانم فدای محتشم خانواده‌ات

با این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمش

علی اکبر لطیفیان

عزا آیێ

وئردی باش حسین‌ین، چون مه-ی-عزاسی

ماسوانی دۇتدۇ، وا حسین صداسی

دۇتدۇ شیعه‌لر ماتم، آچدێلار قارا پرچم

باشلانێب عزاسی، باشلانێب عزاسی

 

تک نه شیعه‌لر بۇ، غمده سینه داغلار

فاطیمه سێزێلدار، اشک عذاره باغلار

ذکر ائده‌ر دمادم، وای حسین وای آغلار

اوْغلۇنۇن عزاسینده، غملی ماجراسینده

آغلار اؤز آناسی، آغلار اؤز آناسی

 

دل دۇلۇر بۇ آیدا، وصف-ی-غم‌فزادور

هر یانا باخێرسان، مجلیس-ی-عزادور

وار اساس-ی-ماتم، هر طرف قرادور

قاره‌پوش اوْلۇب عالم، شیعیان دۇتۇب ماتم

واردێ غم اساسی، واردێ غم اساسی

 

اؤزگه عالم اوْلمۇش، بۇ مه-ی-عزاده

چوْخ اسیر نسیم-ی-درد-وْ-غم فضاده

نغمه‌ی-ی-حسینی، واردێ کربلاده

قان اوْلۇب بۇ آی دیل‌لر، تئشنه لب سوْلۇب گۆللر

قالمایێب صفاسی، قالمایێب صفاسی

 

اوْلسا هانسێ یئرده، گر حسین صداسی

گلسه هانسێ ائوده‌ن، وای حسین صداسی

یوْل سالار اوْ بزمه، فاطیمه آناسێ

سسله‌نر حسینیم وای، نور-ی-دوعئینیم وای

سینه‌ده نواسی، سینه‌ده نواسی

 

فاطیمه سێزێلدار، گؤزده قان‌یاش آغلار

عاریضه آخار چۆن، اشگی بیرباش آغلار

سس وئره‌ر بتوله، جومله داغ داش آغلار

غم آشێب داشێب باشدان، هئی گلیردی داغ داشدان

وای حسین صداسی، وای حسین صداسی

 

اوْخ آتارلا سقّا، اۆسته دسته-دسته

ائیلییه‌رله ساقی، جامینی شیکه‌سته

قوْللارێن سالارلار، نهر-ی-علقم اۆسته

جان وئره‌ر فرات اۆسته، تئشنه لب اوْ دل خسته

سینه‌ده یاراسێ، سینه‌ده یاراسێ

 

شاه-ی-دین الینده، شیرخواره اصغر

تئشنه‌لب سوْلار چۆن، غۆنچه‌ی-ی-گۆل-ی-تر

اوْخ بیچه‌ر اوْ نازیک، حلقینی سراسر

قان دۇرار دوداقێنده، شاه-ی-دین قۇجاغینده

جان وئره‌ر بالاسێ، جان وئره‌ر بالاسێ

 

دوْغرار اهل-ی-کوفه، اکبر-ی-جوانی

نه جوان، نه اکبر، لئیلی‌نین توانی

قانێ گۆلشن ائیله‌ر، دشت-ی-نئینوانی

زولفه قان یاخار لئیلا، اکبره باخار لئیلا

دیلده وای بالاسێ، دیلده وای بالاسێ

 

چوْخ یارا وۇرارلار، قاسم-ی-جوانه

کاکُلین بوْیارلار، ظۆلم الیله قانه

آغلایار آناسێ، گۆنده یانه-یانه

سسله‌نر جاوانیم، سینه ده توانیم

چوْخ اوْلان یاراسێ، چوْخ اوْلان یاراسێ

 

اوج ائده‌ر سپهره، آه-وْ-وای-ی-زینب

نئینوانی چۇلقار، چوْخ نوای-ی-زینب

هم اوْلار آناسێ، همصدای-ی-زینب

سسله‌نر قێزێن زهراء، سس سسه وئره‌ر زهرا

سینه ده نواسی، سینه ده نواسی

 

قوْشار: تبریزلی تائب

ای بلالی زینب

ای بلالی زینب، حاضر اوْل  بلایه

قافله‌م یئتیشدی، دشت-ی-کربلایه

بۇردا ایمتیحان وئرره‌م، دین-ی-یوْلۇندا جان وئرره‌م

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

بۇ منای-ی- عئشقین، وار گؤزل صفاسی

یئتمیشه یاخێن وار، مه لقا فداسی

باشلارێندا واردۇر، دین-ی-حقّ هواسی

بۇردا جوش ائده‌ر قانلار، قان ایچه‌رله قۇربانلار

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

عهد آلێبدێ منده‌ن، ذات-ی-پاک-ی-جانان

جانیمی ائده‌م بۇ، دین-ی-حقّه قۇربان

قوْیمارام کی نُقصان، تاپسێن عهد-وْ-پئیمان

من وارام سؤزۆم اۆسته، هر بلا گؤزۆم اۆسته

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

دیندی گۆلسِتانین، غملی باغبانی

دؤزمه‌رم گؤرنده، آفت-ی-خزانی

قوْیمارام کی سوْلسۇن، بئیله گۆلسِتانی

سۇ یئرینه قان وئرره‌م، باغ-ی-دینه جان وئرره‌م

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

گۆللریم بۇ چؤلده، تئشنه سوْلسا سوْلسۇن

قانلا باغبانین، چئشمی دوْلسا دوْلسۇن

گر خزان بۇ عمروم، باغی اوْلسا اوْلسۇن

باغ-ی-دین باهار اوْلسۇن، حکمی پایدار اوْلسۇن

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

واردێ بیر ائلیم باش، فیکرینی آتارلار

قانه دین یوْلۇندا، تئشنه لب باتارلار

توْپراقا بۇ چؤلده، قانلارێن قاتارلار

لاله رنگ اوْلار بۇ یئر، شوریله دوْلار بۇ یئر

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

اکبریم دۆشه‌ر گۆل، جیسمیده یاراسێ

کربلانی چۇلقار، عطر-ی-دلرُباسی

نعشی اۆسته اوْخشار، شوریله آناسێ

آه-وْ-زار ائده‌ر لئیلا، چؤللره دۆشه‌ر لئیلا

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

قاسم-ی-جاوان بۇ، سینه‌مین قراری

یعنی مجتبیٰ‌نین، نازلێ یادگاری

جان وئره‌ر بدنده، زخمی-ی-بی‌شوماری

آغلادار منی آغلار، اوْدلۇ سینه‌می داغلار

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

قارداشێم ابالفضل، گؤرسه‌در وفاسین

توْپراقا سالارلار، قامت-ی-رساسین

آرتێرار کنار-ی-علقمین صفاسین

باغ-ی-عئشق اوْلار علقم، عطریله دوْلار علقم

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

 

من اؤزۆم یێخێللام، دلده سوز-وْ-سازیم

سۇ یانێندا قاندێر، آب-ی-دستمازیم

قانلێ قتلگهده، واردێ بیر نمازیم

اؤللـه‌م اوْل نماز اۆسته، عئشق-ی-بی‌نیاز اۆسته

ای بلالی زینب، ای بلالی زینب

قوْشار: تبریزلی تائب

گینه ماه-ی-عزا گلدی

گئییبدیر شیعه‌لر قاره، گینه ماه-ی-عزا گلدی

یئتیشدی موسم-ی-ماتم، نوای نئینوا گلدی

 

حسین‌ین باشلانێب یاسێ، بۇ آیدا شیعه‌لر آغلار

حسینیم وای دییه‌ن دیللر، جاهانی غۆصصه‌ده‌ن داغلار

هامێ پیر-وْ-جاوان باهم، یۆزه گؤز یاشێنی باغلار

بلی ماه-ی-محرّم‌دیر، هامێ درده دوا گلدی

 

بۇ گۆنده مرکب-ی-سلطان، یئتیشدی دشت-ی-مینایه

ائدیب معناده خوْش گلدین، قضا دلبند-ی-زهرایه

بۇیۇردۇ کاروان دۇرسۇن، باخێبدێر قانلێ صحرایه

سوْرا امر ائتدی اخیامی، قۇرۇن حقّده‌ن ندا گلدی

 

باخێب دشت-وْ-بیابانه، یانێر مطلب سوْراغێندا

سوْلۇندا اکبری واردێ، دۇرۇب عبّاسی ساغێندا

رقیّه ناقه اۆستۆنده، علی اصغر قۇجاغێندا

بله‌کده بیر قۇزۇ قۇربان، ره-ی-عئشقه فدا گلدی

 

حسین باخدێقجا اطرافه، سوْلۇبدۇ رنگ-ی-روخساری

اوْلۇبدۇ ناگیران زینب، ائدیبدیر گؤز یاشێن جاری

دئدی قۇربانۇوام قارداش، دئ اسرارین منه باری

نده‌ن اوْل صورت-ی-ماهه، بئله ابر-ی-جفا گلدی

 

بۇیۇردۇ آغلاما زینب، شریک –ی-عهد-وْ-پیمانسان

صبور اوْل هر بلا گلسه، اؤزۆن دریای-ی-ایمانسان

قالار بۇ چؤلده قارداشۇن، ولی سن بۇردا مئهمانسان

اوْ گۆنده‌ن تلّ-ی-زینبده‌ن، صدای-ی-وا اخا گلدی

 

سوْرا عرض ائتدی ای خالق، ال اۆزدۆم دار-ی-دونیادان

روادور کربلا دشتی، باش اوْلسۇن «طور سینا» دان

منیم شیش گوشه قبریمده، اۇجالسێن ناله «یحیی» دان

دئسین وای قبرینه باشسێز، غریب-ی-کربلا گلدی

 

سنین عُشّاقووا یارب، بۇ چؤل باغ-ی-مصفّادور

بۇ عون-وْ-جعفر-وْ-عبّاس، بۇ اکبر شبه-ی-طاهادور

بۇ کلثوم و رقیّه‌مدیر، بۇ زینب دخت-ی-زهرادۇر

بۇ صحرای-ی-بلاخیزه، غریب-وْ-آشنا گلدی

 

اوْلان بۇ کاروانیمده، متاعه ایفتیخاریم وار

قمر طلعت گؤزل سیما، منیم انصار-وْ-یاریم وار

بئشیکده آلتێ آیلێق بیر، علی تک شیرخواریم وار

اگر چه یوْخ دلی امّا، دیله خوردا هۇما گلدی

  

قوْشار: نادر بابائی

حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

محرم 

هر کیمسه‌نین وار، باشدا هواسی

گئیسین بۇ آیدا، ماتم لیباسی

گلدی محرّم، آغلار ملک‌لر

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

ای شیعه سنده، گل بیر نوایه

آغلا قتیل-ی-کرب-وْ-بلایه

هر دردون اوْلسا، سسله هرایه

دارالشفادی، بزم-ی-عزاسی

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

قاره گئییندی، عرش-ی-معلّا

آغلار حسینه، اؤز جدّی طاها

اوْخشار بۇ یاسدا، صدّیقه زهرا

عمّامه الده، حیدر باباسێ

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

ائعلان-ی-غمدیر، نور-ی-دوعئینه

شاه-ی-خجسته، بۇ عالمینه

گؤگده بۇلۇدلار، آغلار حسینه

سسلیر بۇ نوعی، زهرا آناسێ

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

ماتم لیباسێن، کیمسه گییه‌نده

لبّیک حسینه، دلده دییه‌نده

ائحرام-ی-عئشقی، سئیر ائیلییه‌نده

بزم-ی-عزادور، سعی-وْ-صفاسی

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

 

جنّتده آغلار، آدم حسینه

گؤزیاشێن ائیله‌ر، مرهم حسینه

یکسر فدادور، عالم حسینه

حشرین گۆنۆنده، وار من بُکاسی

یارب حسین‌ین باشلاندێ یاسێ

قوْشار: نادر بابائی

جوشی اول محرم

سس دۆشدۆ اهل-ی-عاله‌مه ماه-ی-عزا گلـدی

ائــی کــربــلا آمــاده اوْل شــاه-ی-هــوْدا گلـدی

 

ماه-ی-محرمدیر سنین دشتین اوْلۇب گۆلشه‌ن

منزیل ائدیب سنده حۆسئین ائی وادی ایمـه‌ن

قـوْیمـا فـراتـه ال تـاپـا بـی‌رحـم‌دیــر دۆشـمـه‌ن

بیـر کـاریـوان مـئهمـان سنـه ائـی کـربـلا گلــدی

 

دریای-ی-رحمه‌تده‌ن چێخێب بیر گؤهه‌ر-ی-آلماس

همتــا اوْلا بیلمـه‌ز اوْنـا هئـچ خئضـریلـه‌ن ائـلیـاس

ظـۆلمـاتـه نـورافکه‌ن سالێب، بدر-وْ-الدوْجا عبـاس

نصـر مـن الله پـرچـه‌مـی صاحیب-ی-لـوا گـلـدی

 

قوْیدۇ قده‌م توْپراغۇوا شـاه-ی-ملئـک لئشگـه‌ر

سییاره‌ی-ی-شمس-وْ-قمه‌ر قاسم علی اکبـر

محمیلــده بـانـــوی حـــره‌م گهـــواره‌ده اصـغــر

زهـرا قێـزێ زینـب کیمــی بیـر مــه لیقـا گلــدی

 

واضیح دئییم آخه‌ر سنه ائی کعبه‌‌ی-ی-ثانی

شام اهلی آغلار قوْیماسێن بیچـاره لئیلانـی‌

قوْیما گتیرسین مقته‌له سعـد اوْغـلۇ زهرانـی

جـام الـده بیـر اۆچ یاشـدا قێـز دیلـده نــوا گلـدی

 

قوْیما حریموندا سنین شمر ائیله‌سین طوْغیان

طاووس-ی-زررین چترلـه‌ر تا اوْلماسێـن گیریـان

قوْیما سپئهـر-ی-عیــززه‌تــه صییـاد آتـا پئیـکـان

شهپـه‌ر آچێـب گـۆلـزاریـوه فـوْج-ی-هوْمـا گلـدی

 

تاپدێن مقام-وْ-منزیله‌ت ائـی دشـت-ی-میهمانـدار

دئ کسمه‌سین قوْم-ی-اسد یوْل اۆسته قۇربانـلار

یئتمیش ایکی جان وئرمه‌گه گـۆل اۆزلۆ قـۇربـان وار

یاسـه باتـان تـوْی حیجلـه‌سی نوْ کـدخۇدا گلدی

 

یاز نادری عاله‌م بۇ گۆن گئیمیش قارا آغلار

ال قوْلتۇغۇندا مرد-وْ-زن، شاه-وْ-گئدا آغـلار

گـویا محرمـدیـر گینـه، ارض-وْ-سـمـا آغـلار

صاحیـب عـزادیـر مجلیسـه خیـر-وْ-النسـاء گلدی

 

شاعر: نادری

عاشورا گئجه‌سینده حضرت ابوالفضل(ع)‌ین احوالاتی

سقّا شب-ی-عاشورا، ابراز-ی-شهامتـده‌ن

تیغیله‌ن ائده‌ر صؤحبت آثـار-ی-شجاعتـده‌ن

یـانـدێ بالاجـا قـێـزلار تـأثیـر-ی-حــرارتـده‌ن

ای صبـح آچێل قـۇرتـار سقّانـی خجـالتـده‌ن

 

ای بـــازوی-ی-پُــرقــوت نــه فــاییـده وار سنــده

کسسین سۇ یوْلۇن اعداء، سالم قالاسان تنــده

اطفال-ی-حسیــن اوْلسـۇن عبّـاســه پنـاهنـــده

عبّاس اوْلارا باخسێن اوْلـۇسـن نئجــه شـرمنـده

 

صبح اوْلسا بۇ لئشگرده‌ن، شمشیره چکیب قێررام

بـی‌فـاصلـه نهـر اۆستــه، دیـن پـرچــمینــی وۇررام

تــا خـنــدق-ی-اخیـامـــه دریــاچــه‌نــی دوْلــدۇررام

 

بـۇ فکـریلـه‌ن اوْلمــۇشـدۇ پیچیــده خیـالاتـه

لئشگر سێنا توْز قالخا؛ صحرا دؤنه ظۆلماتـه

اعدانی دایاندێرسێن بیر حملـه‌ده شـامـاتـه

تـاکــی یئتیـــره سقّــا اؤز خیـدمتیـن اثباتـه

گـر اذن اوْلا سقّـایـه، لئشگـر دؤنه دریایـه

سقّا دم-ی-تیغیله‌ن قان یاغدێرا صحـرایــه

زینب دۇرا تل اۆسته، عبّـاسـه تمـاشـایـه

 

چێخدێ شب-ی-عاشورا، اخیامی گزه اوْل شاه

بیــر ســۆدامـــه‌ریـــن اوّل حــالینــده‌ن اوْلا آگــاه

گلدی در-ی-چادورده، بیر سس ائشیدیـب ناگـاه

اوْد دۇتـــدۇ بــالام یــانــدێ امـــداد ائلـــه یــا الله

بیر خۇرداجا قێز گؤردۆ، روخساره تؤکه‌ر قان یاش

اوْل سۆدامه‌ره بئیله درد-ی-دیـلیـن ائیلـه‌ر فـاش

لای‌لای گؤزۆوه قۇربان، منده سۇسۇزام قـارداش

 

راوی بئلـه نقــل ائیلیــر بـــۇ غملـــی قـضــایــانــی

نصف-ی-شب-ی-عاشورا، من گؤردۆم اوْ سلطانـی

بیــربیــر دوْلانێــب گلــدی اخیــام-ی-شـهـیــدانــی

فکــری بــۇایـــدی شـاهیــن، تعقیـب ائـده سقّانـی

آهسته اوْ شاهنشـاه گلــدی در-ی-دربــاره

پرده دالێنـا گئچـدی بیـر بـاخــدێ علمــداره

گؤردیکی گلیـب سقّا شمشیریلـه گوفتـاره

 

عبّاس دگیل واقـف، باخسێن اوْ شهنشـاهــه

شمشیره خیطاب ائیله‌ر آند اوْلسۇن اوْ اللهــه

سنله‌ن ائله اوْد وۇررام بۇ لئشگر-ی-گُمراهــه

اللهـه روادیــر بـۇ، عطشـان قالا شئش ماهـه

سۇ یوْللارێ باغلانسێن صحرایه فرات آخسێـن

اصغر دوْداغێن امسین، سقّادا یانێب باخسێـن

عبّاس گـره‌ک اوْنـدا، صحـرالـره قـان یـاخسێـن

 

شاه-ی-شُهـدا ناگـه، خئیمـه قاپێسێـن وۇردۇ

عبّاس گؤرۆب شاهـی، تعظیـم ائله‌ییـب دۇردۇ

اسرار-ی-شهاده‌تده‌ن بیر شمّه‌سین آندێـردێ

آلدێ اوْ سپهدارین شمشیرینـی سێنـدێــردێ

پئیغـام-ی-شهـاده‌تـده‌ن سقّـا ائلـه مسـت اوْلــدۇ

گـویا کـی اوْ شهــبـازیـن شهپـرلـری بسـت اوْلـدۇ

باش گئچدی جیدا اۆسته قوْللارێ شیکست اوْلدۇ

 

ای کاش همـان شمشیـر سینمئیـدی اوْ اثنـاده

کیمـده وارێـدێ جـرئــت، سالــم قــالا هئیجـاده

اصـلا" قلـم اوْلمـازدێ بیـر جـُفـت قـوْلـۇ دعـواده

قوْلسۇز یۆزۆ اۆستۆنده، دۆشمه‌زدی اوْ صحـراده

اوْن یئـددی نفـر قاتـل دۇتمـازدێ گیـریبـانیـن

کیمده وارێدێ قدرت باشێـن کسـه سقّانیـن

حتّیٰ بئلین اگمه‌زدی شاهنشه‌-ی-بطحانین

 

شـاه-ی-شُهـدا گلــدی عبّاسـه ائـده امــداد

گؤردۆ آلێب اطرافین رحـم ائیله‌مییه‌ن جـلـلاد

شمشیری غلافینده‌ن چکدی ائیلـه‌دی فریاد

اؤلدۆردۆز آتام اوْغلۇن، یێخدۇز ائویمـی ای‌داد

عبّاسیمـی اؤلـدۆردۆز عـالم‌لـره اوْد وۇررام

هرچند بئلیم سێنـدێ قاتل‌لـرینـی قێـررام

اوْندان سوْرا عبّاسی آسوده دانێشـدێررام

قوْشار: نخستین اردبیلی