اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

اندکی بنشین

می‌رود اکبر که از جان بگذرد

وز سرش در راه ایمان بگذرد

می‌رود کز جان شیرینش کنون

در ره احیای قرآن بگذرد

سوز خواهد تا کسی از جان خود

اندر این صحرای سوزان بگذرد

رهسپار کوی عشق و عاشقی

باید از وادی عرفان بگذرد

عاشق آن باشد که از بهر وصال

از سر و سامان و از جان بگذرد

عاشق آن باشد که اندر بحر عشق

زورق جانش ز طوفان بگذرد

گفت لیلا: ای صفای عمر من!

عمر من مگذار نالان بگذرد

صبر دست آموز بابای تو است

می‌تواند از تو آسان بگذرد

من ولی نتوانم آخر مادرم

جان که نتواند ز جانان بگذرد

«میروی و گریه می‌آید مرا

اندکی بنشین که باران بگذرد»

سوی «بابک» یک نظر کافیست کو

ذره وش از مهر رخشان بگذرد

شاعر: افشین بابک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد