اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

شکفتن در بهار زخم

چه رود است این که از آن سوی سدهای زمان جاری‌ست

خروشان، موج در موج از کران تا بیکران جاری‌ست

که می‌داند چه خواهد رست از باران خون‌آلود

که گویی از گلوی پاره‌ی هفت آسمان جاری‌ست

هنوز آن گردباد گرم، «هوهوی» جنون ورزان

ز دشت خون‌فشان تا کوچه‌های بی‌نشان جاری‌ست

سحرگاهان به صحن باغ‌های همجوار عشق

به هم پیوسته عطر خون گل‌های جوان جاری‌ست

از آن کیست این مرکب که خون غیرتش در چشم

به پیوند نگاهی حرف‌آموز زبان جاری‌ست

زبانم لال، گویی بر گلویی بوسه زد خنجر

که عطر بوسه‌ی پیغمبر از رگ‌های آن جاری‌ست

هجوم باد پاییز و شکفتن در بهار زخم

گل این باغ را بوی بهاران در خزان جاری‌ست

شهیدا بانگ «هل من ناصرت» موجی است آتشناک

که چون خون در عروق آفرینش بی‌امان جاری‌ست

شاعر: ساعد باقری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد