اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال

یار بی‌پرده کمر بست به رسوایی ما

ما تماشایی او، خلق تماشایی ما

قامت افراخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت

که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما

او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال

خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما

قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم

گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما

جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را

یعنی از عمر همین بود تن‌آسایی ما

حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق

پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما

هر کجا جام می آن کودک خندان بخشد

باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما

نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم

تا کجا صرف شود مایه‌ی عقبایی ما

شب ما تا به قیامت نشود روز که هست

پرده‌‌ی روز قیامت شب تنهایی ما

مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه

در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما

دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند

سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما

ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست

ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما

شاعر: فروغی بسطامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد