اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

باهار گلیر...

کپنک لر گولدن گوله قونورلار

باهار گلیر پنجره نی باغلاما

بنوشه لر کردیمیزه دولورلار

بولاغ آخیر سن گؤزه لیم آغلاما

یئنه قالدی اوزو قارالیق کؤموره

ظالیم شاختا ساراییندا گول بیتیر

ایلیق یئللر اسیر سئزاق یئرینده

یاز چمنده آچیب چیچکدن چتیر

گول دردیمیز بوزا دؤنوب اریسین

خزان وورموش آرزی باغی گول آچسین

یاز گتیرسین یئنیلیک ین نغمه سین

کؤنول لرده اومود دالی زوغ آتسین

گول اوچوشسون دوداق دوداق دردیمیز

سئوگی سئلی سارسین عومور یوللارین

کؤلگه لرده سارالماسین گولوموز

اسیر تورپاق دادین آلسین باهارین

ترجمه چند شعر از عزیز نسین

- نصیحتی برای خودم

هرگز عاقل نشو!

همیشه دیوانه بمان

مبادا بزرگ شوی!

کودک بمان

در اندوه پایانی عشق

توفان باش

و این گونه بمان

مثل ذرات غبار در هوا پراکنده شو!

مرگ عیب جویی می کند

با این همه عاشق باش

وقتی می میری ...

***
- در نزدیکی مرگ

به خواب، نه 

به رویا هایم می روم

آن جا

هر چقدر که دلم بخواهد 

زندگی خواهم کرد

وقتی بیدار بودم

هرگز زندگی نکرده بودم

رویاهایی قشنگ و تازه

فریب خوردن

با دوست داشتن

و دوست داشته شدن

این همه سال

نتوانسته بودم به عشق تکیه کنم

به سمت مرگ، نه

به سمت ابدیت می روم!

آن جا هر چه قدر که دلم بخواهد

استراحت خواهم کرد

وقتی زنده بودم

هرگز استراحت نکردم

باز قلمم در دستم خواهد بود

و کاغذها در برابرم

در خواب آخر، سرم خم خواهد شد

سری که

آن را زندگی خم نکردم

***
- شاد بمان دنیای زیبای من!

در این دنیا

هیچ کس به من نگفت: بفرما

که به جایی داخل شوم

من اما

تمام درها را با لگد باز کردم

سینه سپر کرده

موانع را از میان برداشتم

آن وقت بود

که خیلی با احتیاط

از من خواستند

که داخل شوم

تا می توانستم

وظیفه ام را به خوبی انجام دادم

در حالی که سکسه می کردم

خندیدم

و بعد به همان اندازه

که کسی خسته نمی شود

خسته شدم

بگذارید درها همین طور باز بمانند

بعد از این

دیگران به داخل می آیند

حالا می روم استراحت کنم

شاد بمان دنیای زیبای من!