اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

در لحظه‌های آخر دیدار، بنشین!

در لحظه‌های آخر دیدار، بنشین!

ای تا همیشه زنده در پندار، بنشین!

بنشین که از چشمت سلامت یابم امشب

ای جان من از رفتنت بیمار، بنشین

خوش می‌روی اما درنگی کن به رفتن

ما را به دست گریه‌ها مسپار، بنشین!

ای چهره‌ات خرّم زگلزار جوانی

ما را به پیری در خزان مگذار، بنشین

از پا نشستم تا تو برخیزی به صد کام

خواهی که برخیزم ز جان، یک بار بنشین!

من بی تو هرگز خواب را باور ندارم

ای جاودان در دیده‌ی بیدار! بنشین

لطف خدا را دیده‌ام در شاخ و برگت

روزی درختی می‌شوی پر بار، بنشین

تا گل بر آید، خار در چشمم نشیند

من باغبانم، ای گل بی‌خار! بنشین

از سینه‌ی من لحظه‌یی ای درد برخیز

در پیش رویم ساعتی ای یار! بنشین

من تاب بار درد دوری را ندارم

از شانه‌ام این بار را بردار، بنشین

تا درد دل از دیده‌ی گریان ستانم

در لحظه‌های آخر دیدار بنشین

مهدی سهیلی- تیر ماه 1364

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد