ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آه، ای ناشناس ناهمرنگ
بازگو، خفته در نگاه تو چیست؟
چیست این اشتیاق سرکش و گنگ
در پس دیدهی سیاه تو چیست؟
چیست این؟ شعلهیی ست گرمی بخش
چیست این؟ آتشی ست جان افروز
چیست این؟ اختری ست عالمتاب
چیست این؟ اخگری ست محنت سوز
بر لبان درشت وحشیِ تو
گرچه نقشی ز خنده پیدا نیست
لیک در دیدهی تو لبخندی ست
که چو او، هیچ خنده زیبا نیست
شوق دارد، چو خواهش عاشق
از لب یار شوخ دلبندش
شور دارد، چو بوسهی مادر
به رخ نازدانه فرزندش
آه، ای ناشناس ناهمرنگ
نگهی سخت آشنا داری
دل ما با هم است پیوسته
گرچه منزل ز ما جدا داری
آه، ای ناشناس! میدانم
که زبان مرا نمیدانی
لیک چون من که خواندم از نگهت
از رخم نقش مهر میخوانی
سیمین بهبهانی