اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

فوق العاده

نیمی از شب می‌گذشت و خواب را

ره نمی‌افتاد در چشم ترم

جانم از دردی شررزا می‌گداخت

خار و سوزن بود گفتی بسترم

بر سرشکم درد و غم می‌بست راه

می‌شکست اندر گلو فریاد من

بی خبر از رنج مادر، خفته بود

در کنارم کودک نوزاد من

خیره گشتم لحظه‌یی بر چهره‌اش

بر لب و بر گونه و سیمای او

نقش یاران را کشیدم در خیال

تا مگر یابم یکی مانای او

شرمگین با خویش گفتم زیر لب

با چه کس گویم که این فرزند توست؟

وز چه کس نالم که عمری رنج او

یادگار لحظه‌یی پیوند توست؟

گر به دامان محبت گیرمش

همچو خود آلوده دامانش کنم

ننگ او هستم من و او ننگ من

ننگ را بهتر که پنهانش کنم

با چنین اندیشه‌ها برخاستم

جامه و قنداق نو پوشاندمش

بوسه‌یی بر چهر بی رنگش زدم

زان سپس با نام مینا خواندمش

ساعتی بگذشت و خود را یافتم

در گذرگاهش و در پشت دری

شسته روی چون گل فرزند را

با سرشک گرم چشمان تری

از صدای پای سنگینی فتاد

لرزه بر اندام من، سیماب وار

طفل را افکندم و بگریختم

دل پر از غم، شانه‌ها خالی ز بار

روز دیگر کودکی بازش خبر

می‌کشید از عمق جان فریاد را

داد می‌زد: ای! فوق‌العاده‌ای

خوردن سگ، کودک نوزاد را

سیمین بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد