اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

فرشته‌ی آزادی

سال‌ها پیش از این، فرشته‌ی من

بند بر دست و مهر بر لب داشت

در نگاه غمین درد آمیز

گله‌ها از سیاهی شب داشت

سال‌ها پیش از این، فرشته‌ی من

بود نالان میان پنجه‌ی دیو

پیکرش نیلگون ز داغ و درفش

چهره‌اش خسته از شکنجه‌ی دیو

دیو، بی‌رحم و خشمگین، ‌او را

نیزه در سینه و گلو کرده

مشتی از خون او به لب برده

پوزه‌ی خود در آن فرو کرده

زوزه از سرخوشی برآورده

که درین خون، چه نشئه‌ی مستی ست

وه، که این خون گرم و سرخ،‌ مرا

راحت جان و مایه‌ی هستی ست

زان ستم‌های سخت طاقت سوز

خون آزادگان به جوش آمد

ملتی کینه جوی و خشم آلود

تیغ بگرفت و در خروش آمد

مردمی، بند صبر بگسسته

صف کشیدند پیش دشمن خویش

تا سر اهرمن به خاک افتد

ای بسا سر جدا شد از تن خویش

نوجوان جان سپرد و مادر او

جامه‌ی صبر خویش چاک نکرد

پدرش اشک غم ز دیده نریخت

بر سر از درد و رنج خاک نکرد

همسرش چهره را به پنجه نخست

ناشکیبا نشد ز دوریِ دوست

زان‌که دانسته بود کاین همه رنج

پی آزادی فرشته‌ی اوست

اینک اینجا فتاده لاشه‌ی دیو

ناله از فرط ضعف بر نکشد

لیک زنهار!‌ ای جوانمردان

که دگر دیو تازه سر نکشد

سیمین بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد