اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

دید مجنون را یکی صحرانورد

دید مجنون را یکی صحرانورد

در میان بادیه بنشسته فرد

ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم

می‌زند حرفی به دست خود رقم

گفت ای مفتون شیدا چیست این

می‌نویسی نامه سوی کیست این؟

هر چه خواهی در سوادش رنج برد

باد صرصر خواهدش حالی سترد

کی به لوح ریگ باقی ماندش

تا کس دیگر پس از تو خواندش

گفت مشق نام لیلی می‌کنم

خاطر خود را تسلی می‌کنم

می‌نویسم نامش اول و ز قفا

می‌نگارم نامه عشق و وفا

نیست جز نامی از او در دست من

زان بلندی یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه‌ای از جام او

عشق بازی می‌کنم با نام او

عبدالرحمان جامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد