اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

در خانه شحنه خفته و دزدان بکوی و بام

در خانه شحنه خفته و دزدان بکوی و بام

ره دیو لاخ و قافله بی مقصد و مرام

گر عاقلی، چرا بردت توسن هوی

ور مردمی، چگونه شدستی به دیو رام

کس را نماند از تک این خنگ بادپای

پا در رکاب و سر به تن و دست در لگام

در خانه گر که هیچ نداری شگفت نیست

کالات می‌برند و تو خوابیده‌ای مدام

دزد آنچه برده باز نیاورده هیچگاه

هرگز به اهرمن مده ایمان خویش وام

می‌کاهدت سپهر، چنین بی‌خبر مخسب

می‌سوزدت زمانه، بدینسان مباش خام

از کار جان چرا زنی ای تیره روز تن

در راه نان چرا نهی ای بی تمیز نام

از بهر صید خاطر ناآزمودگان

صیاد روزگار بهر سو نهاده دام

بس سقف شد خراب و نگشت آسمان خراب

بس عمر شد تمام و نشد روز و شب تمام

منشین گرسنه کاین هوس خام پختن است

جوشیده سال‌ها و نپختست این طعام

بگشای گر که زنده دلی وقت پویه چشم

بردار گر که کارگری بهر کار گام

در تیرگی چو شب پره تا چند می‌پری

بشناس فرق روشنی ای دوست از ظلام

ای زورمند، روز ضعیفان سیه مکن

خونابه می‌چکد همی از دست انتقام

فتوی دهی بغصب حق پیر زن ولیک

بی‌روزه هیچ روز نباشی مه صیام

وقت سخن مترس و بگو آنچه گفتنی است

شمشیر روز معرکه زشت است در نیام

درد از طبیب خویش نهفتی، از آن سبب

این زخم کهنه دیر پذیرفت التیام

از بهر حفظ گله، شبان چون بخواب رفت

سگ باید ای فقیه، نه آهوی خوش‌خرام

چاهت چراست جای، گرت میل برتریست

حرصت چراست خواجه، اگر نیستی غلام

چندی ز بارگاه سلیمان برون مرو

تا دیو هیچ‌گه نفرستد تو را پیام

عمریست رهنوردی و چون کودکان هنوز

آگه نه‌ای که چاه کدام است و ره کدام

پروین، شراب معرفت از جام علم نوش

ترسم که دیر گردد و خالی کنند جام

پروین اعتصامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد