اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

تلخ

پای آبله ز راه بیابان رسیده‌ام 

بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او 

برده به سر به بیخ گیاهان و آب تلخ 

در بر رخ ام مبند، که غم بسته بر درم 

دل خسته‌ام به زحمت شب زنده داری ام 

ویرانه‌ام ز هیبت آباد خواب تلخ 

عیب ام مبین، که زشت و نکو دیده ام بسی 

دیده گناه کردن شیرینِ دیگران 

وز بی گناه دل شدگانی ثواب تلخ 

در موسمی که خستگی ام می برد ز جای 

با من بدار حوصله، بگشای در ز حرف 

امّا در آن نه ذرّه عتاب و خطاب تلخ 

چون این شنید، بر سرِ بالینِ من گریست 

گفتا: کنون چه چاره؟ بگفتم: اگر رسد 

با روزگارِ هجر و صبوری، شراب تلخ! 

12 آبان 1327 نیما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد