اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

انسان مه آلود

در این اتاق تهی پیکر

انسان مه آلود!

نگاهت به حلقه کدام در آویخته؟

درها بسته

و کلیدشان در تاریکی دور شد

نسیم از دیوارها می تراود:

گل های قالی می لرزد

ابرها در افق رنگارنگ پرده پر می زنند

باران ستاره اتاقت را پر کرد

و تو در تاریکی گم شده ای

انسان مه آلود!

پاهای صندلی کهنه ات در پاشویه فرو رفته

درخت بید از خاک بسترت روییده

و خود را در حوض کاشی می جوید

تصویری به شاخه بید آویخته:

کودکی که چشمانش خاموشی ترا دارد،

گویی ترا می نگرد

و تو از میان هزاران نقش تهی

گویی مرا می نگری

انسان مه آلود!

ترا در همه شب های تنهایی

توی همه شیشه ها دیده ام

مادر مرا می ترساند:

لولو پشت شیشه هاست!

و من توی شیشه ها ترا میدیدم

لولوی سرگردان!

پیش آ،

بیا در سایه هامان بخزیم

درها بسته

و کلیدشان در تاریکی دور شد

بگذار پنجره را به رویت بگشایم

انسان مه آلود از روی حوض کاشی گذشت

و گریان سویم پرید

شیشه پنجره شکست و فرو ریخت:

لولوی شیشه ها

شیشه عمرش شکسته بود

سهراب سپهری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد