اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

در درنگ این طلوع واژگون

در درنگ این طلوع واژگون
گر چه شستند آب را در جوی خون
گر چه خار هرزه بی پروا درید،
سینه‌ی عشق و گلو گاه امید...
گرچه عشق از عاشقی بیزار شد،
قلب‌ها از غم به خود آوار شد...
"گرچه"، "گرچه" گرچه صدها "گرچه" باز
می کند از هر طرف گردن دراز
هر چه را اما بلندایی بود
از پی هر "گرچه"، "امّایی" بود
دانم و دانی که این شب سر شود
شب اگر یلداست هم آخر شود
تا سحر راهی نمانده، دل گواست
روح شب خود شاهد این مدعاست
بار دیگر آفتابی سینه چاک
می رسد آسیمه سر از راه خاک
تا برانگیزد ز رخسارت غبار
تا برآرد از سیاهی‌ها دمار
هسته‌ی تردید ویران می‌شود
ابرهای مرده باران می‌شود
از هم اکنون در زلا ل نور او
شستشو کن، شستشو کن، شستشو ...

شاعر: یغمایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد