اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

شراب

بودم شراب ناب به مینای زرنگار

مستی ده و لطیف و فرح‌بخش و خوش‌گوار،

رنگم به رنگ لاله‌ی خودروی دشت‌ها

بویم چو بوی وحشی گل‌های کوهسار

او، از رهی دراز به نزدیک من رسید

آزرده جان و تشنه و تب‌دار و خسته بود

در دیده‌اش تلاطم اندوه، آشکار،

بر چهره‌اش غبار ملالت نشسته بود

چشمش به من افتاد و به ناگاه خنده زد؛

من همچو گل ز خنده‌ی خورشید وا شدم

پُر کرد جامی از می و شادان به لب نهاد

آه از دمی که با لب او آشنا شدم

نوشید او مرا و درنگی نکرد و، من

آمیختم به گرمیِ کام و گلوی او؛

مستی شدم، ز جان و تن او برآمدم،

چون آتش دمیده بر افروخت روی او،

زان خستگی که در تن او بود اثر نماند،

سرمست، خنده‌ها زد و گُلْ از گُلشنش شکفت،

مینای بی‌شراب مرا گوشه‌یی فکند؛

زان پس میان قهقهه فریاد کرد و گفت:

هر چند کام تشنه‌ی من ناچشیده بود

زین خوب‌تر شراب گوارای دیگری،

زان پیشتر که رنج خمارم فرا رسد

باید شراب دیگر و مینای دیگری

سیمین بهبهانی

نظرات 1 + ارسال نظر
تبریززیبا 29 تیر 1390 ساعت 21:24 http://tabrizeziba.ir

سلام
ممنون ازشما
سایت شماهم لینک شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد