-
شعر امام حسین استاد غفاری اردبیلی
18 مرداد 1400 18:51
<br />
-
دشتها آلوده است!
12 فروردین 1400 16:48
دشتها آلوده است! در لجنزار گل لاله نخواهد رویید در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید؟ فکر نان باید کرد و هوایی که در آن نفسی تازه کنیم گل گندم خوب است گل خوبی زیباست ای دریغا که همه مزرعهی دلها را علف هرزهی کین پوشانده است! هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده، دیگر نان نیست! و همه مردم شهر، بانگ برداشتهاند که...
-
قورخورام!
3 فروردین 1400 02:54
پای پیاده دوشورم چوللره، خار مغیلان گورورم، قورخمورام سیر ائدیرم بر و بیابانلاری، غول بیابان گورورم، قورخمورام گاه اولورام بحرده زورقنشین، دالغالی طوفان گََورورم، قورخمورام گه چیخیرام ساحله هر یاندا مین، وحشی غران گورورم، قورخمورام گاه شفق تک دوشورم داغلارا، یانقیلی وولقان گورورم، قورخمورام گه انیرم سایه تک...
-
تبریک سال 1400
30 اسفند 1399 23:38
تنها خداست که میداند «بهترین» در زندگیتان چگونه معنا میشود! من در سال نو آن بهترین را برایتان آرزو میکنم. عید باستانی نوروز مبارک
-
باکی فعلهلرینه
30 اسفند 1399 23:38
بو چرخ فلک ترسینه دوران ائدیر ایندی! فعله ده اؤزون داخل انسان ائدیر ایندی! اولماز بو کی، هر امره دخالت ائده فعله، دولتلی اولان یئرده جسارت ائده فعله، آسوده نفس چکمگه حالت ائده فعله، یا این کی حقوق اوسته عداوت ائده فعله، بو چرخ فلک ترسینه دوران ائدیر ایندی! فعله ده اؤزون داخل انسان ائدیر ایندی! فعله، منه بیر سؤیله،...
-
سال کبیسه
30 اسفند 1399 23:38
کبیسه به معنای بزرگ است یعنی سالی که تعداد روزهایش از بقیه سالها بیشتر است. فایده سال کبیسه این است که باعث میشود همیشه در یک موقع خاصی و مشخصی، سال نو فرا برسد که برای ما ایرانیان اول فروردین است. یکی از علتهای نابسامانی و گردش زمانی در گاهشماریها نابسامانی و کوتاهی در «کبیسه کردن» است. واژه کبیسه به معنی پر و...
-
تسلیت ایام فاطمیه
28 دی 1399 19:54
ایام شهادت حضرت صدیقه کبری(س) را خدمت دوستان عزیز تسلیت عرض مینمایم.
-
از من بگریزید که می خوردهام امشب
14 آذر 1399 17:17
اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب مهمان عزیز آمده در خانهام امشب صد شکر خدا را که نشسته است به شادی گنج غمت اندر دل ویرانهام امشب من از نگه شمع رخت دیده نورزم تا پاک نسوزد پر پروانهام امشب بگشا لب افسونگرت ای شوخ پریچهر تا شیخ بداند ز چه افسانهام امشب ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد ای بیخبر از گریه مستانهام امشب...
-
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال
14 آذر 1399 16:31
یار بیپرده کمر بست به رسوایی ما ما تماشایی او، خلق تماشایی ما قامت افراخته میرفت و به شوخی میگفت که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را یعنی از عمر همین...
-
غافل خبر ندارد از بینشانی ما
14 آذر 1399 16:27
ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما تا مدعی بمیرد از جانفشانی ما گر در میان نباشد پای وصال جانان مردن چه فرق دارد با زندگانی ما ترک حیات گفتیم کام از لبش گرفتیم الحق که جای رشک است بر کامرانی ما سودای او گزیدیم جنس غمش خریدیم یا رب زیان مبادا در بی زیانی ما در عالم محبت الفت بههم گرفته نامهربانی او با مهربانی ما در عین...
-
ای زلف تو برهمزن فرزانگی ما
14 آذر 1399 16:16
ای زلف تو برهمزن فرزانگی ما وین سلسله سرمایهی دیوانگی ما سر بر دم تیغ تو نهادیم به مردی کس نیست در این عرصه به مردانگی ما با ما نشدی محرم و از خلق دو عالم سودای تو شد علت بیگانگی ما آن مرغ اسیریم به دام تو که خوردند مرغان گلستان غم بیدانگی ما گفتم که کسی نیست به بیچارگی من گفتا که بتی نیست به جانانگی ما گفتم که بود...
-
کرونا میهمان توست اگر...
3 آذر 1399 21:18
«سعدی» که هوای باغ و بستان میکرد در روی زمین سفر فراوان میکرد گر از «کرونا» شنیده بود اوصافی خود را به حصار خانه زندان میکرد! شاعر: رضا اسماعیلی
-
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
18 آبان 1399 11:07
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یک نفر در آب دارد میسپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا تواناییّ بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ...
-
میلاد نور خاتم مبارک
13 آبان 1399 22:00
-
تسلیت ایام آخر صفر
26 مهر 1399 00:55
دختر بدرالدجی امشب سه جا دارد عزا گاه میگوید پدر، گاهی حسن، گاهی رضا فرا رسیدن آخر صفر ایام سراسر حزن و اندوه را به تمامی شیفتگان و دلداگان حضرات معصومین علیهم السلام تعزیت و تسلیت عرض مینمایم.
-
اندکی بنشین
31 مرداد 1399 21:24
میرود اکبر که از جان بگذرد وز سرش در راه ایمان بگذرد میرود کز جان شیرینش کنون در ره احیای قرآن بگذرد سوز خواهد تا کسی از جان خود اندر این صحرای سوزان بگذرد رهسپار کوی عشق و عاشقی باید از وادی عرفان بگذرد عاشق آن باشد که از بهر وصال از سر و سامان و از جان بگذرد عاشق آن باشد که اندر بحر عشق زورق جانش ز طوفان بگذرد گفت...
-
آیینه شکسته
31 مرداد 1399 21:23
تا در کنار پیکر اکبر، حسین نشست آیینهی شکستهی خود را نگاه کرد خورشید، خاک بر سر خود ریخت ای عجب تا یک نظر به صورت گلگون ماه کرد گفت: اکبرم تو اشبه جدم پیمبری با دادنت خدا شب غم را پگاه کرد اما فغان ز دست ستمهای روزگار باد بلا وزید و گلم را تباه کرد این خنجری که خورده به پیشانیات علی چون طرّهی تو روز مرا هم سیاه...
-
هدیه روز غدیر استاد شهریار
18 مرداد 1399 01:56
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی بابی انت و امـّی گوئیا هیچ نه همی به دلم بوده نه غمّی بابی انت و امّـی تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات علی ای قبله حاجات گوئی آن دزد شقی، تیغ نیالوده به سمّــی بابی انت و امّـی گوئی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است در این غم نگشوده است سینه هیچ شهیـدی نخراشیـده به سُمّی...
-
در اوصاف امام حسین(ع)
12 شهریور 1397 08:56
یا حسین ! وجودوندن ماسوی شرفلندی عرشه گیتدی قنداقون نه سما شرفلندی *** جبرئیل که قنداقون قالخزوب گوگه ساری نار قهره یانمیشدی فطرسون قنادلاری چون سنی شفیع ایتدی رحمه گئتدی قهّاری شامل اولدی حقّینده لطف حضرت باری گییدی خلعت رحمت مبتلا شرفلندی سرّ کنتُ کنزاً سن، مظهر العجایب سن کیم سنه دییر مغلوب، سن اوزون که غالب سن ختم...
-
زهی عزّت
10 مهر 1396 13:25
اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم و گر از در برانی، خاک پای لشکرت گردم به دامانت غبارآسا نشستم، برنمیخیزم و گر بفشانیام، چون گَرد بر گِرد سرت گردم علی، شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد تو ای دلبندِ او مپسند نومید از درت گردم دل و جانم ز تاب شرم همچون شمع میسوزد بده پروانه تا پروانهوش خاکسترت گردم به دربارت اگر...
-
شکفتن در بهار زخم
10 مهر 1396 13:24
چه رود است این که از آن سوی سدهای زمان جاریست خروشان، موج در موج از کران تا بیکران جاریست که میداند چه خواهد رست از باران خونآلود که گویی از گلوی پارهی هفت آسمان جاریست هنوز آن گردباد گرم، «هوهوی» جنون ورزان ز دشت خونفشان تا کوچههای بینشان جاریست سحرگاهان به صحن باغهای همجوار عشق به هم پیوسته عطر خون گلهای...
-
در تعریف ماتم حضرت سیدالشهدا(ع)
5 مهر 1396 11:18
خوف ایله او گوندن دورا تابوت قاپوندا ماشین بِلاچرخ بِلاصوت قاپوندا عریان ایدهلر نعشوی پوزقون بدنیله تابوته سوار ایلیهلر آغ کفنیله گئتدون ائلهکه قبره پر و بال شکسته قویدون سارالان رنگی قرا تپراقون اوسته گور تحفه وارون قورخما ملائک قوناقوندور اوّل گجه اول قبر سنون طوی اطاقوندور بدتردی بو دنیا بیزه زندان بلادن بیر...
-
آرزوی قبر شش گوشه
5 مهر 1396 09:46
گوگلوم گنهده غفلتی القانیله دولدی عباس مزاری گوزومه جلوهگر اولدی اولدی نظریمده ایکی گلدسته مجسم گوردوم ورولوب گنبده بیر قرمزی پرچم گوردوم نجه که قرمزینی بُهتیده قالدیم! پرچم نیه بس قرمزیدور من خبر آلدیم؟ آخر بو جواندور دئدی سرداری حسینون فرمانده لشگردی علمداری حسینون ناحق توکولن تپراقا یتمیش ایکی قاندور سرکردهسی...
-
محرم دیر، خانیم زینب عزاسی
30 شهریور 1396 00:58
برای دانلود فایل صوتی شعر با قرائت استاد شهریار بر روی اینجـــــا کلیک کنید محرم دیر، خانیم زینب عزاسی بیزی سسلر حسینین کربلاسی یولی باغلی قالیب دشمن الینده داها زوارینین یوق سس صداسی «بوگون کرب و بلا ویران اولوب دیر» «حسین أوز قانینا غلطان اولوب دیر» چاغیر شاه نجف گلسین هرایه جهادیله آچاق یول کربلایه علینین...
-
از پرده برون آمد
26 شهریور 1396 23:46
از پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست هم پردهی مـا بدرید، هم توبهی ما بشکست بنمود رخ زیــبــا، گشتیـم همـه شــیدا چون هیــچ نماند از ما آمد بر ما بنشست زلفش گرهی بگشاد بند از دل ما برخاست جان دل ز جهان برداشت وندر سر زلفش بست در دام سر زلفش ماندیـم همـه حیران وز جام می لعلش گشتیم همـه سر مست از دست بشد چون دل در طرهی...
-
توبه
26 شهریور 1396 23:32
عراقـی بار دیـگـر توبه بشکست ز جام عشق شد شیدا و سرمست پریشان ســر زلــف بــتـان شـد خراب چـشم خوبان است پیوست چه خـوش باشد خرابی در خرابات! گرفته زلـف یـار و رفـته از دست ز سودای پری رویان عجب نیست اگر دیوانهای زنجیر بگسست به گرد زلف مهرویان همی گشت چو ماهی ناگهان افتد در شست به پیران سر، دل و دین داد بر باد ز خود...
-
فروغ آفتاب
26 شهریور 1396 23:31
ای ز فـــروغ رخـــت تــافــتــه صــد آفــتــاب تافــتــهام از غــمــت، روی ز مـن بـر مـتـاب زنــده بــه بــوی تــوام، بــوی ز مـن وامـگـیـر تشــنــهی روی تــوام، بـاز مــدار از مــن آب از رخ ســـیـــراب خــود بر جگرم آب زن کز تپـش تشنگی شد جگر من سـراب تافتـــه انـــدر دلــم پــرتــو مــهــر رخــت میکــنـم از آب...
-
سلام زیارت شهدا و اسرای کربلا
13 مهر 1395 20:58
تشنه سو کنارینده، لبلره سلام اولسون قانه غرق اولان باشسیز، پیکره سلام اولسون تربت مقدّس که، کیمیادن آرتوقدور قبّهی منوّر که، نه سمادن آرتوقدور بقعهی مطهّر که، هر بنادن آرتوقدور کیم دیه بیلور کعبه، کربلادن آرتوقدور اوندا دفن اولان شاه بیسره سلام اولسون روحی روح الارواحه، جسمی روح ذیروحه سینه که خدنگیله، خنجریله...
-
عادتم این است
25 تیر 1395 13:15
خود رنجم و خود صلح کنم عادتم این است یک روز تحمّل نکنم طاقتم این است بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو آسوده دلا بین که ز تو راحتم این است جایی که بود خاک به صد عزّت سرمه بیقدرتر از خاک رهم، عزّتم این است با خاکِ من آمیخته خونابهی حسرت زین آب سرشتند مرا، طینتم این است میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست با خصلت ذاتی...
-
پامال غم
25 تیر 1395 13:14
آنکس که مرا از نظر انداخته این است این است که پامال غمم ساخته، این است شوخی که برون آمده شب، مست و سرانداز تیغم زده و کشته و نشناخته، این است ترکی که از او خانهی من رفته به تاراج این است که از خانه برون تاخته، این است ماهی که بود پادشهِ خیل نکویان این است که از ناز قد افراخته، این است وحشی که به شطرنجِ غم و نردِ...