ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ای تا همیشه زنده در پندار، بنشین!
بنشین که از چشمت سلامت یابم امشب
ای جان من از رفتنت بیمار، بنشین
خوش میروی اما درنگی کن به رفتن
ما را به دست گریهها مسپار، بنشین!
ای چهرهات خرّم زگلزار جوانی
ما را به پیری در خزان مگذار، بنشین
از پا نشستم تا تو برخیزی به صد کام
خواهی که برخیزم ز جان، یک بار بنشین!
من بی تو هرگز خواب را باور ندارم
ای جاودان در دیدهی بیدار! بنشین
لطف خدا را دیدهام در شاخ و برگت
روزی درختی میشوی پر بار، بنشین
تا گل بر آید، خار در چشمم نشیند
من باغبانم، ای گل بیخار! بنشین
از سینهی من لحظهیی ای درد برخیز
در پیش رویم ساعتی ای یار! بنشین
من تاب بار درد دوری را ندارم
از شانهام این بار را بردار، بنشین
تا درد دل از دیدهی گریان ستانم
در لحظههای آخر دیدار بنشین
مهدی سهیلی- تیر ماه 1364