ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در پس آن قلههای نیلفام
شد نهان خورشید با آن دلکشی
شام بهتآلود میآید فرود
همره حزن و سکوت و خامشی
راست گویی در افق گستردهاند
مخمل بیدار و خواب آتشی
نقشهای مبهمی آمد پدید
روز و شب در یکدگر آمیختند
آتش انگیزان مرموز سپهر
هر کناری آتشی انگیختند
ابرها چون شعلهها و دودها
سر به هم بردند و در هم ریختند
میرباید آسمان لاله رنگ
بوسهها از قلهی نیلوفری
زهره همچون دختران عشوه کار
میفروشد نازها بر مشتری
بیخبر از ماجرای آسمان
میکند با دلبری خنیاگری
سروها و کاجهای سبزگون
ایستاده در شعاع سرخ رنگ
سبزپوشان کرده بر سر، گوییا
پرنیانی چادر سرخ قشنگ
سودهی شنگرف میپاشد سپهر
بر سر کوه و درخت و خاک و سنگ
مسجد و آن گنبد میناییاش
چون عروسی با حیا سرد و خموش
در کنارش نیلگون گلدستهها
همچو زیبا دختران ساقدوش
در سکوت احترام انگیز شام
بانگ جان بخش اذان آید به گوش
این صدا پیغام مهر و دوستی است
قاصد آرامش و صلح و صفاست
گوید: ای مردم! به جز او کیست؟ کیست؟
آن که میجویید و پنهان در شماست؟
هر چه خوبی، هر چه پاکی، هر چه نور
اوست آری اوست، آری او... خداست
سیمین بهبهانی