ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نگاهی به شرح حال و آثار و افکار وحشی بافقی ۴
پیروی از سرایندگان دیگر
وحشی از میان سخنوران نامی، بیش از همه به نظامی و سعدی توجه داشته و جای جای از آنان یاد کرده و پارهای از گفتههاشان را به تضمین آورده و چون نگین انگشتر در حلقهی شعر خویش نشانده است.
کشیدم از جگر آهی و گفتم
مگر نشنیدهای حرف بزرگان
«زمین شوره سنبل بر نیارد
در او تخم و عمل ضایع مگردان»
او به سرایندگان دیگر نیز کم و بیش به دیدهی مهر نگریسته و گاه گاه پارهای از مضمونهای شعری آنان را بهکار برده است.
در مثنویسرایی، نظامی گنجهای، پیشرو و راهنمای توانا و بزرگی برای وحشی بهشمار میآمده و خسرو و شیرین او سرمشق «فرهاد و شیرین» و «مخزنالاسرار»ش دستورنامهی «خلد برین» بوده است. وحشی خود در آغاز خلد برین، پس از آنکه به نوپردازی و تازگی کار و روش خویش اشاره کرده، از «بانی مخزن» به بزرگی و نیکی نام برده و آشکار کرده که «خلد برین» را در برابر «مخزنالاسرار» وی سروده است. در تمام جاهای دیگر خلد برین نیز مهر و ارادت وحشی به نظامی سخت آشکار و روشن است. او در سرودن فرهاد و شیرین نیز توجهی بسیار به خسرو و شیرین نظامی داشته و چنان در آن دریای پرگوهر شناور بوده که بسیاری از واژهها و ترکیبها و اصطلاحها و پارهای نیمبیتهای آن را بدون توجه در میان شعرهای خویش آورده و گاه آنها را از آن خود پنداشته است. وحشی اگرچه در سرودن این داستان، پیروی از نظامی کرده و به ادب گام در راه او نهاده است، ولی باز جداییها و دوگانگیهای بسیار بین فرهاد و شیرین او و خسرو و شیرین نظامی وجود دارد. شاید این جداییها و دوگانگیها را گذشت روزگار یا نیروی آفرینندهی اندیشهی وحشی در این داستان کهن پدید آورده باشد.
سبک وحشی
نکتهدانان اگر نو، ار کهناند
همگی پیروان طرز مناند
هر سخنور را سبکی است که با آن به بیان احساسات و عواطف خود میپردازد. وحشی را از سویی پیرو سبک بابافغانی میدانند که بعدها سبک هندی از آن زاییده شد و معتقدند که کلامش دلنشینتر و زندهتر از کلام بابافغانی است و از سویی آفرینندهی طرز جدیدی به نام «واسوخت» است که در ادب فارسی همه جا قرین نام اوست. چنان که خود گوید:
طرح نوی در سخن انداختم
طرح سخن، نوع دگر ساختم
ساختهام من به تمنّای خویش
خانهای اندر خور کالای خویش
هیچ کسم نیست به همسایگی
تا زَنَدم طعنه به بیمایگی
جهد کنم تا به مقامی رسم
گام نهم پیش و به کامی رسم
در ربع اول قرن دهم هجری، مکتب تازهای در شعر فارسی به وجود آمد که غزل را از صورت خشک و بیروح قرن نهم بیرون آورد و حیاتی تازه بخشید و نیمهی دوم همان قرن به اوج کمال خود رسید و تا ربع اول قرن یازدهم هم ادامه داشت. این مکتب تازه را که برزخی است میان شعر دورهی تیموری و سبک معروف، به زبان هندی «وقوع» میگفتند و غرض از آن، بیان کردن حالات عشق و عاشقی از روی واقع بود. و به نظم آوردن آنچه که در میان عاشق و معشوق به وقوع میپیوندد. یعنی شعر سادهی بیپیرایه و خالی از صنایع لفظی و اغراقات شاعرانه. و اینکه در تاریخ ادبیات ما نوشتهاند پیدایش سبک اصفهانی یا هندی در اوایل قرن دهم هجری و مقارن تأسیس دولت صفوی بوده است، درست نیست. زیرا سبک هندی درست یکصد سال پس از این تاریخ ظهور و بروز یافته و جانشین مکتب وقوع است.
در زبان وقوع، دیگر جناس لفظی و معنوی و ارسال المثل و ردالصدر علی العجز و ایهام و ابهام و مانند آنها وجود نداشت، بلکه صاف و صریح زبان حال بود و بیان واقع.
واقعهگویی و یا معاملهبندی
واقعهگویی، یعنی بیان آن واقعات و معاملات که در عشق و عاشقی پیش میآیند و گفتیم که به وجود آورندهی آن واقعگویی، شیخ سعدی است و امیرخسرو آن را وسعتی بسزا داده است. اما این در آن عهد صنف مستقلی شده و بانی آن هم ابتدا میرزا شرف جهان، وزیر شاه طهماسب بوده است. کسانی که این طرز را شیوهی خاص خویش ساختهاند، وحشییزدی، علیقلی میلی و علینقی کمرهای هستند. وحشی یزدی چون که رند مشرب بود و بیشتر با معشوقههای سرکش و دلآزار سروکار داشت، این طرز را از اعتدال بیرون برد. وا سوخت را هم او ابتدا کرده و بدو هم آن خاتمه یافت. در عشق و نظربازی حالاتی که پیش میآید، ادا کردن آن را وقوعگویی میگویند. موجد آن همانطور که آزاد نوشته، امیرخسرو بوده است و شرف قزوینی؛ ولی دشت بیاضی و وحشی آن را به پایهی بلندی رسانیدند. شبلی نعمانی دربارهی وحشی بافقی میگوید: «وا سوخت را هم او ابتدا کرده و بدو هم آن خاتمه یافت».
وا سوخت، نوعی از وقوعگویی و منشعب از آن است و به شعری اطلاق میشود که مفاد آن اعراض از معشوق باشد. در فرهنگ بهار عجم آمده است که واسوختن، اعراض کردن و روی بر تاختن از چیزی و ترک عشق گفتن است. و اما این که شبلی نعمانی دربارهی وحشی یزدی میفرماید: «وا سوخت را هم او ابتدا کرده و بدو هم آن خاتمه یافت»، صحیح نیست. چه، این حالتی است که برای هرکس ممکن است دست دهد و فقط وحشی نبوده که از معشوق سرکش و دلآزار اعراض کرده و اشعاری در این باب سروده، بلکه دیگران هم کم و بیش از این نوع شعر گفتهاند و با منسوخ شدن سبک وا سوخت، گویی از میان نرفت و تا این اواخر در هندوستان بازار آن رایج بود.
سپاس
واقعا کامل ترین و بهترین مطالبو در باره ی شاعرا میزارین
پاینده باشید