ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
نگاهی به شرح حال و آثار و افکار وحشی بافقی ۲
الف) تنگدستی: از اشعار وحشی چنین برمیآید که زندگی پرمشقتی را گذرانده و هیچگاه روی آسایش و آسودگی را ندیده است؛ اما با این همه، همتی بلند داشته و همچون برخی از شاعران معاصر خود، در دربار شاهان به تملق و مدیحهسرایی نپرداخته است. زشتی روی و سر بیموی و «طبع قانع تغافل جوی» او را از همان کودکی به گوشهنشینی خو گرفت و از مردم گریزان و رمان بود و چنان که خود میگوید، برگزیدن همدم و همسر را هماره آرزو داشته، اما تنگدستی و بیتوشی، او را از دستیابی بدین آرزو باز میداشته است.
ب) عشق وحشی: کمالالدین وحشی در هر دو وادی عشق مجازی و حقیقی گام نهاد و مهر ورزیده است. معشوق او یا به قولی «نورس گل» که در سراسر غزلیات وحشی، حتی در برخی از منظومههای او حضور دارد، بر او جفا روا میدارد. عشق آتشین را پاسخ نمیگوید و سنگدل و ستمکار است. نام او آرزوست.
آرزو نام یکی سلسله جنبانم هست
خود به خود من به شکن گیری مویش نروم
تخلص وحشی
گفتههای گوناگونی دربارهی تخلص وحشی وجود دارد. برخی با دست یازیدن به نوشتهی عبدالنبی فخرالزمانی در تذکرهی میخانه بر این باورند که بعد از آن که حاکم کاشان گفت: «این وحشی شعر تواند گفت؟»؛ او خود را متخلص به وحشی کرد. برخی نیز آن را به واسطهی ارادتی میدانند که کمالالدین به برادرش مرادی بافقی داشته است و چون برادرش در گذشته، کمالالدین، تخلص او را که وحشی باشد، بر خود نهاده است. البته این امر چندان درست نمینماید؛ زیرا برادرش متخلص به مرادی بوده است. شاید هم وحشی، تخلص اولیه برادرش بوده باشد. به هر حال آنچه درست به نظر میرسد این است که این تخلص با منش عارفانه و عاشقانهی کمالالدین سازگار است. همچون صدها تخلص عرفانی دیگر مانند ژولیده، شوریده، مجنون، فدایی، بیخودی، لاهوتی، آواره...
مذهب
چنان که از لابهلای اشعار دیوان وحشی برمیآید، وی شاعری شیعی بوده و ترکیب و قصایدی در دیوانش دیده میشود که در مدح حضرت علی و آل علی همچون امام رضا(ع)، امام مهدی(عج)... سروده است. وحشی قصیدهای با ردیف گل در مدح امام علی(ع) دارد.
معاصران وحشی
الف) استادان: نخست شرفالدین علی بافقی است که از سخنوران و دانشمندان زمان خود بود و همه به خوبی از او یاد کردهاند. وحشی نیز در دو جای دیوان خود به نیکی از او نام میبرد. دیگر استادش به تعبیر علیقلیخان واله داغستانی و تقیالدین اوحدی «مرادی بافقی» است.
ب) شاگردان: در تذکرهها نوشته شده است که چند تن در مکتب عشق او درس آموختند؛ نخست قاسمبیگ قسمی افشار که عاقبت سر در راه عشق باخت و وحشی نیز در رثایش شعری سرود؛ و دیگر رامی اردوبادی که به نوشتهی صادقی کتابدار «شاگرد محبوب مولانا وحشی بود و این تخلص را نیز بدین سبب به وی دادهاند که چنان آهوی وحشی را بر خود رام ساخته بود.» و دیگر ظهوری ترشیزی که آذر بیگدلی او را از شاگردان وحشی یزدی دانسته است. دیگر تقیالدین اوحدی بلیانی که بعدها دیوان وحشی را گردآوری کرد و پس از آن شرف زردوز تبریزی و طهماسب قلیبیگ عرشی را میتوان نام برد.
سرایندگان همزمان وحشی
در دستگاه بخشنده و در تختگاه رضوان نشان میرمیران در تفت، سخنوران بسیاری گرد آمده بودند که نامورترین آنها عبارتند از: شرفالدین علی بافقی، الفتی یزدی، کسوتی یزدی، فسونی یزدی، ظهوری ترشیزی، غواصی یزدی، زمانی یزدی، عشرتییزدی، تابعی خوانساری، ملامؤمن حسین یزدی، موحدالدین فهمیکاشانی، و وحشیبافقی. وحشی با برخی از سرایندگان درگاه میر میران مصاحبت و مکاتبت و با پارهای معاوضت و مهاجات داشت.
پایان زندگی و چگونگی مرگ وحشی
درباره چگونه پرواز روح این عارف دلسوخته و این عاشق دلباخته، سخنان گوناگون و گاه ضدّونقیضی به میان آمده است. برخی بر این باورند که «عرق تندی نوشید و خلعت بقا پوشید» و یا «در مجلس باده پا به عالم بقا نهاده» و گروهی میگویند به دست معشوق خود کشته شد. محمد مظفر حسین صبا در تذکره روز روشن آورده است که وفاتش به مرض حمی محرقه در سنهی احدی و تسعین اتفاق افتاده سعید نفیسی آن را افسانه دانسته و دکتر زرینکوب میگوید: «احساس زندهای که در شعر او باقی مانده، موجب نقل این شایعه شده است که شاعر به دست معشوق خود کشته باشد».
سال مرگ وحشی
وحشی در سال 991 هجری قمری زندگی را بدرود گفته و در این باره بیگمان و بیگفتوگو هستیم؛ زیرا همه نویسندگان از دیر زمان تاکنون سال مرگ او را چنین نوشتهاند.
آرامگاه وحشی
وحشی چنان که همگان نوشتهاند در یزد مرده و گورش در کوی «پیربرج» آن شهر بوده و سنگی مرمرین که یکی از سرودههای سوزناکش را بر آن کنده بودهاند، روزگاری آن را میپوشانده است. آرامگاه وحشی و سنگ گور و شاید کالبد او چون خود او به گذشت روزگار، گزندها و سمتها کشیده است. در جامع مفیدی درج است که نخستین آرامگاه وحشی به پایمردی محمد علیبیگ، ناظر بیوتات، در زمان آخرین پادشاه صفویّه برپا شده و پس از آن شمسالدین محمد بافقی گنبدی بر فراز آن ساخته و تا سال 1082 ق که وی این ساختمان را دیده، برقرار بوده است.
در سال 1338ق که امیرحسین خان بختیاری فرمانروای یزد، سنگ مزار وحشی را از گلخن حمام صدر بیرون کرده و دستور داد بنای یادبودی در تلگرافخانه «روبروی خیابان فرمانداری» که نزدیک دارالحکومه بود، بسازند. در سال 1312 که خوانین بختیاری گرفتار قهر و غضب رضاشاه شدند، حکومت یزد که آن سال با آقای مدبّر نوری بود برای خوش خدمتی به دولت، مقبره وحشی را خراب کرد و سنگ قبر او را به جهودان یزد فروخت.
خانه و بنای یادبود وحشی
خانهای تا چندین سال پیش در بافق معروف به خانه پیر بود که میگفتند خانه وحشی است. مردم آنجا را مقدس میداشتند، اما در اثر بیتوجهی ویرانش کردند. در سال 1356 بنایی به یادبود وحشی، روبروی محله پیر برج، واقع در بوستان وحشی بافقی آغاز به ساخت شد که در سال 1358 به پایان آمد. هرچند این بنا به پاس و یادبود وحشی ساخته شده، اما چنانکه هویداست، نیمهکاره سرهمبندی شده است. در دیماه 1372 به همت شهرداری یزد پیکرهای از وحشی، کار حمیدرضا قویپنجه در ورودی این بوستان نصب شد. پیکرهای نیز به همت شهرداری تهران در ورودی بوستان ملت تهران نصب شده است. همچنین از این سخنور در شهر دوشنبه تاجیکستان پیکرهای قرار داده شده است.
گذر عمر