-
نقشهی پروانگی!
25 مرداد 1392 12:07
گر که تو را دولت فرزانگیست بر سر من افسر دیوانگیست عاشقم از سوختنم باک نیست بر پر من نقشهی پروانگیست عشق، مرا نعمت تسلیم داد چون و چرا حاصل فرزانگیست خویش من این وسوسهی آشناست واعجبا! دشمن من خانگیست نالهی من زمزمهی عاشقیست ضجّهی او از پی بی دانگیست مست ز یک جرعه مشو، هوش دار! در تو توانایی میخانگیست عاقبت افسانه...
-
دوباره بیا!
25 مرداد 1392 12:06
شبی به خلوت من از پی نظاره بیا به چشمهای درخشانتر از ستاره بیا اگر چو ماه، به وقت سحر برون رفتی به شب که تیره شود آسمان، دوباره بیا دو گوش خویش به پروین و زهره آذین کن به خلوت شب من با دو گوشواره بیا به پیش جمع، کلامی مخواه از لب من به چشم من نظری کن، به یک اشاره بیا اگر که گریهی ما را ندیدهیی هرگز شبی به خلوت من...
-
ای گؤزوم
9 مرداد 1392 01:37
ای گؤزوم، عالمِ انسانلیغا محرمسن اگر ساکن اول مجلسِ میخانهده، آدمسن اگر! عرفا اهلی ایچون مجلسِ مئی جنّتدیر قویما بو بزمه قدم، اهلِ جهنمسن اگر مئی ایچیب، سرخوش اولوب، اؤزگهنی تحقیر ائیلهمه، سن اؤز اطوارینی تحقیر ائیله، سرسمسن اگر! ئولچودهن خارجه چیخما، ییخار آخر سنی مئی، توت الیم کی، هامودان ایچگیده محکمسن...
-
سن اولماسان
9 مرداد 1392 01:36
سن اولماسان، گؤزهلیم، گولستانه باخمازایدیم چمن چیچکلرینه عاشیقانه باخمازایدیم اسیر زولفون اگر اولماسایدیم عالمده جمالینا بو قدر عاجزانه باخمازایدیم منیمله اولساایدین بیر دقیقه عمرومده جهان بوتون گؤزهل اولسا، جهانه باخمازایدیم منی فراقین اودی یاخماسایدی شمع کیمی، گؤرهنده گول اوزونی، یانه- یانه باخمازایدیم فراقینا...
-
به غربت امام علی(ع)
8 مرداد 1392 18:12
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت انبوه دردهای تو را آسمان نداشت افسوس با تمام بزرگی، زمین ما جایی برای ماندن تو در میان نداشت پیش از تو روزگار، کریمی ندیده بود بعد از تو سفرهی فقرا آب و نان نداشت محراب مانده بود در آن صبح فتنه خیز میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت دستان مهربان تو...
-
تسلیت شهادت مولا علی(ع)
8 مرداد 1392 18:11
هنوز میشنوم هق هق صدایت را صدای آن نفس درد آشنایت را نبردهاند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین هنوز بغض نفسگیر نالههایت را هنوز هم شب و ماه و ستاره میگردند به کوچه کوچهی تاریخ، ردّ پایت را هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگاند شمیم عطر دلانگیز ربّنایت را شنیدهاند در انبوه بیخیالیها تمام چفت در خانهها صدایت را کدام...
-
اخگر نهفته
5 مرداد 1392 00:22
ای دل به ساز عرش اگر گوش میکنی از ساکنان فرش فراموش میکنی گر نای زهره بشنوی ای دل به گوش هوش آفاق را به زمزمه مدهوش میکنی شب کز نهیب شیر فلک خفتهی خراب خواب سحر حواله به خرگوش میکنی چون زلف سایه پنجه درافکن به ماهتاب گر خواب خود مشّوش و مغشوش میکنی بر ابر پاره گوشهی ابروی ماه بین گر خود هوای زلف و بناگوش میکنی...
-
حلقه بستند سر تربت من نوحهگران
4 مرداد 1392 15:05
حلقه بستند سر تربت من نوحهگران دلبران زهره وشان گل برنان سیم بران در چمن قافلهی لاله و گل رخت گشود از کجا آمدهاند این همه خونین جگران ای که در مدرسه جوئی ادب و دانش و ذوق نخرد باده کس از کارگه شیشهگران خرد افزود مرا درس حکیمان فرنگ سینه افروخت مرا صحبت صاحب نظران بر کش آن نغمه که سرمایه آب و گل تست ای ز خود رفته...
-
سرود
4 مرداد 1392 15:05
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود گمان مبر که سرشتند در ازل گل ما که ما هنوز خیالیم در ضمیر وجود به علم غره مشو کار می کشی دگر است فقیه شهر گریبان و آستین آلود بهار، برگ پراکنده را بهم بر بست نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود نظر به خویش فرو بسته را نشان این است دگر سخن نسراید ز غایب و...
-
جهان عمل
4 مرداد 1392 15:04
هست این میکده و دعوت عام است اینجا قسمت باده به اندازهی جام است اینجا حرف آن راز که بیگانهی صوت است هنوز از لب جام چکید است و کلام است اینجا نشئه از حال بگیرند و گذشتند ز قال نکتهی فلسفه درد ته جام است اینجا ما درین ره نفس دهر برانداختهایم آفتاب سحر او لب بام است اینجا ای که تو پاس غلط کردهی خود میداری آنچه پیش...
-
عشق
4 مرداد 1392 15:04
فکرم چو به جستجو قدم زد در دیر شد و در حرم زد در دشت طلب بسی دویدم دامن چون گرد باد چیدم پویان پی خضر سوی منزل بر دوش خیال بسته محمل جویای می و شکسته جامی چون صبح به باد چیده دامی پیچیده به خود چو موج دریا آواره چو گرد باد صحرا عشق تو دلم ربود ناگاه از کار گره گشود ناگاه آگاه ز هستی و عدم ساخت بتخانهی عقل را حرم ساخت...
-
شبنم
4 مرداد 1392 13:41
گفتند فرود آی ز اوج مه و پرویز بر خود زن و با بحر پر آشوب بیامیز با موج در آویز، نقش دگر انگیز، تابنده گهر خیز من عیش هم آغوشی دریا نخریدم آن باده که از خویش رباید نچشیدم از خود نرمیدم، ز آفاق بریدم، بر لاله چکیدم گل گفت که هنگامه مرغان سحر چیست؟ این انجمن آراسته بالای شجر چیست؟ این زیر و زبر چیست؟ پایان نظر چیست؟ خار...
-
تنهائی
4 مرداد 1392 13:35
به بحر رفتم و گفتم به موج بیتابی همیشه در طلب استی چه مشکلی داری؟ هزار لولوی لالاست در گریبانت درون سینه چو من گوهر دلی داری؟ تپید و از لب ساحل رمید و هیچ نگفت به کوه رفتم و پرسیدم این چه بیدردیست؟ رسد به گوش تو آه و فغان غم زدهئی اگر به سنگ تو لعلی ز قطرهی خونست یکی در آبه سخن با من ستم زدهئی به خود خزید و نفس...
-
قطرهی آب
4 مرداد 1392 13:34
مرا معنی تازهئی مدعاست اگر گفته را باز گویم رواست «یکی قطره باران ز ابری چکید خجل شد چو پهنای دریا بدید که جائی که دریاست من کیستم؟ گر او هست حقا که من نیستم» ولیکن ز دریا برآمد خروش ز شرم تنک مایگی رو مپوش تماشای شام و سحر دیدهئی چمن دیده ئی دشت و در دیدهئی به برگ گیاهی به دوش سحاب درخشیدی از پرتو آفتاب گهی همدم...
-
نغمهی ساربان حجاز
4 مرداد 1392 13:34
ناقهی سیار من آهوی تاتار من درهم و دینار من اندک و بسیار من دولت بیدار من تیزترک گام زن منزل ما دور نیست دلکش و زیباستی شاهد رعناستی روکش حوراستی غیرت لیلاستی دختر صحراستی تیزترک گام زن منزل ما دور نیست در تپش آفتاب غوطه زنی در سراب هم به شب ماهتاب تند روی چون شهاب چشم تو نادیده خواب تیزترک گام زن منزل ما دور نیست...
-
کرمک شبتاب
4 مرداد 1392 13:32
یک ذرهی بیمایه متاع نفس اندوخت شوق این قدرش سوخت که پروانگی آموخت پهنای شب افروخت وامانده شعاعی که گره خورد و شرر شد از سوز حیاتست که کارش همه زر شد دارای نظر شد پروانهی بیتاب که هر سو تک و پو کرد بر شمع چنان سوخت که خود را همه او کرد ترک من و تو کرد یا اخترکی ماه مبینی به کمینی نزدیکتر آمد به تماشای زمینی از چرخ...
-
لاله
4 مرداد 1392 13:32
آن شعلهام که صبح ازل در کنار عشق پیش از نمود بلبل و پروانه میتپید افزونترم ز مهر و به هر ذره تن زنم گردون شرار خویش ز تاب من آفرید در سینه چمن چو نفس کردم آشیان یک شاخ نازک از ته خاکم چو نم کشید سوزم ربود و گفت یکی در برم بایست لیکن دل ستم زدهی من نیارمید در تنگنای شاخ بسی پیچ و تاب خورد تا جوهرم به جلوهگه رنگ و...
-
کبر و ناز
4 مرداد 1392 13:31
یخ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت ما را ز مویهی تو شود تلخ روزگار گستاخ میسرائی و بیباک میروی هر سال شوخ دیده و آوارهتر ز پار شایان دودمان کهستانیان نئی خود را مگوی دخترک ابر کوهسار گردنده و فتنده و غلطندهئی بهخاک راه دگر بگیر و برو سوی مرغزار گفت آب جو چنین سخن دل شکن مگوی بر خویشتن مناز و نهال منی مکار من...
-
نسیم صبح
4 مرداد 1392 13:31
ز روی بحر و سر کوهسار میآیم ولیک مینشناسم که از کجا خیزم دهم به غمزده طایر پیام فصل بهار ته نشیمن او سیم یاسمن ریزم به سبزه غلتم و بر شاخ لاله میپیچم که رنگ و بو ز مسامات او بر انگیزم خمیده تا نشود شاخ او ز گردش من به برگ لاله و گل نرم نرمک آویزم چو شاعری ز غم عشق در خروش آید نفس نفس به نواهای او در آمیزم اقبال...
-
سرود انجم
4 مرداد 1392 13:30
هستی ما نظام ما مستی ما خرام ما گردش بیمقام ما زندگی دوام ما دور فلک بکام ما مینگریم و میرویم جلوهگه شهود را بتکدهی نمود را رزم نبود و بود را کشکمش وجود را عالم دیر و زود را مینگریم و میرویم گرمی کار زارها خامی پخته کارها تاج و سریر و دارها خواری شهریارها بازی روزگارها مینگریم و میرویم خواجه ز سروری گذشت بنده...
-
محاورهی علم و عشق
4 مرداد 1392 13:29
علم: نگاهم راز دار هفت و چار است گرفتار کمندم روزگار است جهان بینم به این سو باز کردند مرا با آنسوی گردون چه کار است چکد صد نغمه از سازی که دارم به بازار افکنم رازی که دارم عشق: ز افسون تو دریا شعلهزار است هوا آتش گذار و زهردار است چو با من یار بودی نور بودی بریدی از من و نور تو نار است بهخلوت خانهی لاهوت زادی...
-
افکار انجم
4 مرداد 1392 13:28
شنیدم کوکبی با کوکبی گفت که در بحریم و پیدا ساحلی نیست سفر اندر سرشت ما نهادند ولی این کاروان را منزلی نیست اگر انجم همانستی که بود است ازین دیرینه تابیها چه سود است گرفتار کمند روزگاریم خوشا آنکس که محروم وجود است کس این بار گران را برنتابد ز بود ما نبود جاودان به فضای نیلگونم خوش نیاید ز اوجش پستی آن خاکدان به خنک...
-
حیات جاوید
4 مرداد 1392 13:28
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است چمن خوش است ولیکن چو غنچه نتوان زیست قبای زندگیش از دم صبا چاک است اگر ز رمز حیات آگهی مجوی و مگیر دلی که از خلش خار آرزو پاک است به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی چو خش مزی که هوا تیز و شعله بیباک است اقبال لاهوری، پیام مشرق
-
فصل بهار
4 مرداد 1392 13:27
خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار مست ترنم هزار طوطی و دراج و سار بر طرف جویبار کشت گل و لالهزار چشم تماشا بیار خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار خیز که در باغ و راغ قافلهِی گل رسید باد بهاران وزید مرغ نوا آفرید لاله گریبان درید حسن گل تازه چید عشق غم نو خرید خیز که در باغ و راغ قافلهی گل رسید بلبلگان در...
-
نوای وقت
4 مرداد 1392 13:27
خورشید بهدامانم انجم بهگریبانم در من نگری هیچم در خود نگری جانم در شهر و بیابانم در کاخ و شبستانم من دردم و درمانم، من عیش فراوانم من تیغ جهانسوزم، من چشمهی حیوانم چنگیزی و تیموری، مشتی ز غبار من هنگامهی افرنگی یک جسته شرار من انسان و جهان او از نقش و نگار من خون جگر مردان، سامان بهار من من آتش سوزانم من روضه...
-
گل نخستین
4 مرداد 1392 13:25
هنوز همنفسی در چمن نمیبینم بهار میرسد و من گل نخستینم به آب جو نگرم خویش را نظاره کنم به این بهانه مگر روی دیگری بینم بهخامهئی که خط زندگی رقم زده است نوشتهاند پیامی به برگ رنگینم دلم بدوش و نگاهم به عبرت امروز شهید جلوهی فردا و تازه آئینم ز تیره خاک دمیدم قبای گل بستم وگرنه اختر واماندهئی ز پروینم اقبال...
-
عرض حال به حضور رحمة للعالمین
4 مرداد 1392 13:20
ای ظهور تو شباب زندگی جلوهات تعبیر خواب زندگی ای زمین از بارگاهت ارجمند آسمان از بوسهی بامت بلند شش جهت روشن ز تاب روی تو ترک و تاجیک و عرب هندوی تو از تو بالا پایهی این کائنات فقر تو سرمایهی این کائنات در جهان شمع حیات افروختی بندگان را خواجگی آموختی بی تو از نابودمندیها خجل پیکران این سرای آب و گل تا دم تو آتشی...
-
لم یلد و لم یولد
4 مرداد 1392 13:19
قوم تو از رنگ و خون بالاتر است قیمت یک اسودش صد احمر است قطرهی آب وضوی قنبری در بها برتر ز خون قیصری فارغ از باب و ام و اعمام باش همچو سلمان زادهی اسلام باش نکتهئی ای همدم فرزانه بین شهد را در خانههای لانه بین قطرهئی از لالهی حمراستی قطرهئی از نرگس شهلاستی این نمیگوید که من از عبهرم آن نمیگوید من از نیلوفرم...
-
الله الصمد
4 مرداد 1392 13:19
گر به الله الصمد دل بستهئی از حد اسباب بیرون جستهئی بندهی حق بندهی اسباب نیست زندگانی گردش دولاب نیست مسلم استی بی نیاز از غیر شو اهل عالم را سراپا خیر شو پیش منعم شکوهی گردون مکن دست خویش از آستین بیرون مکن چون علی در ساز بانان شعیر گردن مرحب شکن خیبر بگیر منت از اهل کرم بردن چرا نشتر لا و نعم خوردن چرا رزق خود...
-
برای نساء اسلام
4 مرداد 1392 13:18
مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز نور چشم رحمة للعالمین آن امام اولین و آخرین آنکه جان در پیکر گیتی دمید روزگار تازه آئین آفرید بانوی آن تاجدار «هل اتی» مرتضی مشکل گشا شیر خدا پادشاه و کلبهئی ایوان او یک حسام و یک زره سامان او مادر آن مرکز پرگار عشق مادر آن کاروان سالار عشق آن یکی شمع شبستان حرم...