اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

گوشه‌ی غمخانه

تنها نشین گوشه‌ی غمخانه‌ی خودیم

گنج غمیم و در دل ویرانه‌ی خودیم

لب تر نکرده‌ایم ز جام و سبوی کس

جاوید مست جرعه و پیمانه‌ی خودیم

با غم نشسته‌ایم به تدبیر عقل خویش

ما آشنا به دشمن و بیگانه‌ی خودیم

بس در گشوده‌ایم، چه دشمن، چه دوست را

ما قفل بی گشاد در خانه‌ی خودیم

شیرین نکرده‌ایم لب از گفت و گوی کس

لب‌ها به زهر شسته‌ی افسانه‌ی خودیم

گاهی فریب توبه و گاهی فساد زرق

بازیچه‌ی طبیعت طفلانه‌ی خودیم

غیرت روا نداشت که برقع برافکنیم

تا جمله بنگرند که جانانه‌ی خودیم

عرفی برو، تهیه‌ی افسون مکن که ما

صید فریب دام خود و دانه‌ی خودیم

شاعر: عرفی شیرازی

سماع

کعبه بی ذوق است و یاران را وداعی می‌کنیم

مژده اهل دیر را کانجا وداعی می‌کنیم

گر حدیث عشق کم گویی تو با آسودگان

جای منت هست، تحقیق صداعی می‌کنیم

زهر کو، خون جگر کو، شهد ناب و شیر چند

صبر دشوار است، با رضوان نزاعی می‌کنیم

در سماع ای شیخ موج از آستین ما بریز

در شهادت گاه او ما هم سماعی می‌کنیم

شیوه‌های زاهدان گر در شمار دین بود

غم مخور عرفی که ما هم اختراعی می‌کنیم

شاعر: عرفی شیرازی