اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

پرستش

ای شب، به پاس صحبت دیرین، خدای را

با او بگو حکایت شب زنده داریم

با او بگو چه می‌کشم از درد اشتیاق

شاید وفا کند، بشتابد به یاریم

   

ای دل، چنان بنال که آن ماه نازنین

آگه شود ز رنج من و عشق پاک من

با او بگو که مهر تو از دل نمی‌رود

هر چند بسته مرگ، کمر بر هلاک من

   

ای شعر من، بگو که جایی چه می‌کند

کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی

ای چنگ غم، که از تو به‌جز ناله برنخاست،

راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی

   

ای آسمان، به سوز دل من گواه باش

کز دست غم به کوه و بیابان گریختم

داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه

مانند شمع سوختم و اشک ریختم

    

ای روشنان عالم بالا، ستاره‌ها!

رحمی به حال عاشق خونین‌جگر کنید

یا جان من ز من بستانید بی‌درنگ

یا پا فرا نهید و خدا را خبر کنید!

    

آری، مگر خدا به دل اندازدش که من

زین آه و ناله راه به جایی نمی‌برم

جز ناله‌های تلخ نریزد ز ساز من

از حال دل اگر سخنی بر لب آورم

      

آخر اگر پرستش او شد گناه من؛

عذر گناه من، همه، چشمان مست اوست

تنها نه عشق و زنده گی و آرزوی من؛

او هستی من است که آینده دست اوست.

   

عمری مرا به مهر و وفا آزموده است

داند من آن نیم که کنم رو به هر دری

او نیز مایل است به عهدی وفا کند

اما -اگر خدا بدهد- عمر دیگری!

شعر: فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد