ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گرسنه چشم جهانی، اگر چه گنجوری
تو را به جز لب نانی ز گنج، بهره نبود
بدین معامله مالک نیی که مزدوری
فغان که گنج سلیمانیات رود بر باد
به خاک تیره سرانجام طعمهی موری
کمند خویش فرا چین، اگر چه بهرامی
فریب صید مخور زانکه دانهی گوری!
چه لحظههای سرور آفرین که از تو گذشت
چو راه باغ ندانی، به لانه مسروری!
سخن درست بگویم، چو کرم ابریشم-
درونِ پیله، به جان کندنیّ و معذوری!
درون جان تو شیطان نشسته، آدم کو؟
چرا ز سجده گریزی مگر که مغروری؟
شرار عشق نداری، چو شمع خاموشی
نه در نهاد تو سوزی نه در دلت نوری
رخ از وصال مگردان که یار نزدیکست
به جهد چارهی خود کن که از خدا دوری
شاعر: مهدی سهیلی، کتاب در خاطر منی