ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
گفتم: به جادوی وفا، شاید که افسونش کنم
آوخ که رام من نشد، چونش کنم، چونش کنم؟
از دل چرا بیرون کنم، این غم که من دارم از او؟
دل را، نسازد گر به غم، از سینه بیرونش کنم
در بزم نوش عاشقان، حیف است جام دل تهی
گر بادهی شادی نشد، لبریز از خونش کنم
عاقل که منعم میکند، زین شیوهی دیوانگی
گر گویمش وصفی از او، ترسم که مجنونش کنم
محبوب میبوسد مرا، من جان نثارش میکنم
سودای پر سود است این، بگذار مغبونش کنم
سیمین! به شام هجر او، نیلینه دارم دامنی
از اختران اشک خود، دامانِ گردونش کنم
سیمین بهبهانی
واقعا آفرین بر این همه استعداد دل ما رو حالی دادی خدا به دلت حال بده. فدای شعرای زیبا سرشت که غیر این نتوان نوشت شعری به این زیبایی ایوب سعادت