اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

لبخند صبحدم

گر شود آن‌روی روشن جلوه‌گر هنگام صبح

پیش رخسارت کسی بر لب نیارد نام صبح

از بنا گوش تو و زلف توام آمد بیاد

چون دمید از پرده‌ی شب روی سیمین فام صبح

نیم‌شب با گریه‌ی مستانه حالی داشتم

تلخ شد عیش من از لبخند بی‌هنگام صبح

خواب را بدرود کن کز سیمگون ساغر دمید

پرتو می چون فروغ آفتاب از جام صبح

شست و شو در چشمه‌ی خورشید کرد از آن سبب

نور هستی بخش می‌بارد ز هفت اندام صبح

گر ننوشیده است در خلوت نبید مشک بوی

از چه آید هر نفس بوی بهشت از کام صبح؟

می‌دود هر سو گریبان چاک از بی‌طاقتی

تا کجا آرام گیرد جان بی‌آرام صبح؟

معنی مرگ و حیات ای نفس کوته بین یکی‌ست

نیست فرقی بین آغاز شب و انجام صبح

این منم کز ناله و زاری نیاسایم دمی

ورنه آرامش پذیرد مرغ شب هنگام صبح

جلوه من یک نفس چون صبح روشن بیش نیست

در شکر خندی است فرجام من و فرجام صبح

عمر کوتاهم رهی در شام تنهایی گذشت

مردم و نشنیدم از خورشید رویی نام صبح

رهی معیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد