اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

سه تار شکسته

ای سایه‌ی او ز من چه خواهی؟

دست از من رنجدیده بردار

بر خاطر خسته‌ام ببخشای

بگذار مرا به خویش، بگذار

هر جا نگرم، به پیش چشمم

آن چشم چو شب سیاه آید

وانگه به نظر در آن سیاهی

آن چهره‌ی بی‌گناه آید

برقی جهد از دو دیده‌ی او

سوزد دل رنجدیده‌ام را

چشمک زند و زود، چو بیند

این اشک به رخ دویده‌ام را

گاهی، به شتاب پیشم آید

بر سینه‌ی من نهد سر خویش

بر آتش سینه‌ام زند آب

با اشک دو دیده‌ی تر خویش

گه بوسه رباید از لب من

آن سایه‌ی دلکش خیالی

بی‌خود شوم و به خود چو آیم

او رفته و جای اوست خالی

آن‌گه دود از پیش خیالم

تا دامن او به دست گیرد

اصرار کند که اعترافی

زان دیده‌ی نیمه مست گیرد

خواهد که در آن دو چشم،‌ بیند

اقرار به عشق و بی‌قراری

وان‌گه فکند به گردنش دست

از شادی و از امیدواری

این سایه که هر کجاست با من

جز جلوه‌ی او در آرزو نیست

با من شب و روز و گاه و بی‌گاه

او هست و هزار حیف، او نیست

دانی که چه نغز و دلپذیرست

آن‌گه که سه تار نغمه ریزد؟

یک روز دل من آن چنان بود

یعنی که هزار نغمه می‌زد

یک شب،‌ بر جمع نکته سنجان

جانم به نگاهی آشنا شد

غم آمد و در دلم درآویخت

شادی ز روان من جدا شد

یکباره چه شد؟ دلم فرو ریخت

از دیدن آن دو نرگس مست

گفتی که سه تار نغمه پرداز

بر خاک ره اوفتاد و بشکست

سیمین بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد