اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

سودای محال

شب گذشت و سحر فراز آمد

دیده‌ی من هنوز بیدار است

در دلم چنگ می‌زند، اندوه

جانم از فرط رنج، بیمار است

شب گذشت و کسی نمی‌داند

که گذشتش چه کرد با دل من

آن سر انگشت‌ها که عقل گشود

نگشود، ای دریغ،‌ مشکل من

چیست این آرزوی سر در گم

که به پای خیال می‌بندم؟

ز چه پیرایه‌های گوناگون

به عروس محال می‌بندم؟

همچو خاکسترم به باد دهد

آخر این آتشی که جان سوزد

دامن اما نمی‌کشم کاتش

سوزدم، لیک مهربان سوزد

سیمین بهبهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد