ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ای شرمگین نگاه غم آلود
پیوسته در گریز چرایی؟
با خندهی شکفته ز مهرم
آهسته در ستیز چرایی؟
شاید که صاحب تو، به خود گفت
در هیچ زن عمیق نبیند
تا هیچ گه ز هیچ پری رو
نقشی به خاطرش ننشیند
اما ز من گریز روا نیست
من، خوب، آشنای تو هستم
اینسان که رنجهای تو دانم
گویی که من به جای تو هستم
باور نمیکنی اگر از من
بشنو که ماجرای تو گویم
در خاطرم هر آن چه نشانی است
یک یک، ز تو، برای تو گویم
هنگام رزم دشمن بدخواه
بی رحم و آتشین، تو نبودی؟
گاه ز پا فتادن یاران
کین توز و خشمگین، تو نبودی؟
هنگام بزم، این تو نبودی
از شوق، دلفروز و درخشان،
جان بخش چون فروغ سحرگاه
رخشنده چون ستارهی تابان؟
در تنگی و سیاهی زندان
سوزنده چون شرار تو بودی
آرام و بیتزلزل و ثابت
با عزم استوار تو بودی
اینک درین کشاکش تحقیر
خاموش و پر غرور تویی، تو
از افترا و تهمت دشمن
آسوده و به دور تویی، تو
ای شرمگین نگاه غم آلود
دیدی که آشنای تو هستم؟
هنگام رستخیز ثمربخش
همرزم پا به جای تو هستم؟
سیمین بهبهانی