اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر
اشعار ترکی آذری و فارسی

اشعار ترکی آذری و فارسی

مئی ساتانلار کوچه‌سی- تورکی و فارسیجا شعرلر

دوستان، شرح پریشانی من گوش کنید... ۱

نگاهی به شرح حال و آثار و افکار وحشی بافقی ۱

مولانا شمس‌الدین«کمال‌الدین» محمد وحشی بافقی، یکی از شاعران زبردست ایران در سده‌ی دهم است که از عهد زندگانی خود در ایران و هند نام برآورده و شعرش دست به دست گشته است. دوران حیاتش مصادف با پادشاهی تهماسب صفوی و شاه اسماعیل ثانی و شاه محمد خدابنده بود و او در شعر خود شاه تهماسب را ستوده و درباره‌ی جلوس شاه اسماعیل ماده‌ی تاریخی ساخته است. وی از خاندانی متوسط در بافق برخاسته بود. برادر سالمندترش مرادی بافقی نیز از شاعران روزگار خود بود و در تربیت وحشی و آشنا کردنش با محفل‌های ادبی اثر بسیار داشت، ولی پیش از آن که وحشی در شاعری به شهرت رسد، بدرود حیات گفت و وحشی از او در اشعار خود چند بار یاد کرده است.

ولادتش ظاهراً در میانه‌ی نیمه‌ی اول سده‌ی دهم در بافق(بر سر راه یزد و کرمان) اتفاق افتاد و چون بافق را گاه از مناطق کرمان و گاه از یزد به قلم می‌آورده‌اند، به همین سبب هم وحشی را گاه یزدی و گاه کرمانی گفته و نوشته‌اند.
آغاز حیاتش در زادگاه او سپری شد و در آنجا به غیر از برادرش، در خدمت شرف‌الدین علی بافقی به کسب دانش و ادب پرداخت. شرف‌الدین علی از شاعران و ادیبان زمان و از ستایشگران شاه تهماسب و دارای دیوانی از قصیده و غزل پیرامون چهار هزار بیت بود.

وحشی پس از آموختن مقدمات ادب از بافق به یزد و از آنجا به کاشان رفت و چندی در آن شهر سرگرم مکتب‌داری بود و پس از روزگاری به یزد بازگشت و همانجا ماند و به شاعری و ستایش فرمانروایان آن شهر سرگرم بود. وحشی در کاشان به واسطه سرودن بیتی توجه حاکم آن شهر را به خود جلب کرد. اما با این که بازار شعر و کلام در آن شهر رواجی درخور داشت، پس از چندی به واسطه‌ی حسادت چند تن از شعرای آن دیار و به میان آمدن هجوهای رکیک، کاشان را نیز ترک کرد و از آنجا راهی عراق(اراک کنونی) و سپس بندر جرون (هرمز کنونی) شد. عده‌ای از محققان به مسافرت او به هندوستان نیز اشاره کرده‌اند، اما این امر محقق نیست. شاعر دلسوخته پس از این آوارگی‌ها سرانجام هوای«خاک پاک یزد» را در سر کرد و بدان شهر رهسپار شد و در آنجا به کمال شاعری رسید. چندی نیز به قصد بارگاه میر میران که نواده‌ی شاه نعمت‌الله ولی که حاکم یزد بود، به تفت(در حومه‌ی یزد) رفت. وحشی اشعار بسیاری در ستایش این فرمانروا و پسرش شاه خلیل‌الله سروده است. وحشی سرانجام دلش در هیچ آشیانه‌ای قرار نیافت و تا پایان عمر در شهر یزد گوشه‌نشینی اختیار کرد و شمع جان را در طلب عشق گداخت.

خاندان وحشی

پدر و مادر وحشی بی‌گمان مردمانی روستایی و گمنام بوده و در گوشه‌ی بافق چون هزاران روستایی دیگر، روزگار به سختی می‌گذرانده‌اند و شاید همین سختی و تنگی روزگار و بی‌برگ و نوایی سبب شده تا وحشی و برادرش مرادی بافقی، یار و دیار را رها کرده، فرخی‌وار در تلاش معاش، رو به سوی دیار دیگر نموده و یکباره دل از زادگاه خویش کنده‌اند.

سال زادن و زندگی وحشی

سال زادن وحشی نیز به درستی بر ما روشن نیست، ولی عبدالنبی فخرالزمانی، همزمان وی، در تذکره میخانه نوشته است که وی در پنجاه و دو سالگی زندگی را بدرود گفته و سال مرگ او را نیز از گفته‌ی ملاقطب بافق «بلبل گلزار معنی بسته لب=991» آورده است.

زادگاه و چگونگی سرگذشت وحشی

زادگاه وحشی، بافق است. بافق از روزگاران پیش تاکنون بخشی از شهرستان یزد به شمار می‌آمده و دهکده‌ای بزرگ است و در بیست و چهار فرسنگی یزد قرار دارد. ملاعبدالنبی فخرالزمانی در میخانه نوشته است: «مولدش از بافق است و این بافق دهی از اعمال یزد است». روستای بافق اکنون نیز از بخش‌های یزد به شمار می‌آید.

او پس از آن که به یاری برادرش مرادی بافقی و استادش شرف‌الدین علی بافقی به باغ دانش راه یافت و چیزکی فرا گرفت، در آغاز جوانی یکباره زادگاه خویش را رها کرد و نخست به یزد و سپس به کاشان رفت و یک چند در آنجا روزگار گذرانید و نوباوگان آن شهر را خواندن و نوشتن آموخت. وحشی پس از چندی کاشان را نیز رها کرد و به شهر خویش یزد بازگشت و تا پایان عمر در آن شهر به گوشه‌نشینی و سوزش و سازش، روزگار گذاشت و برای گذران زندگی خویش به ستایش فرمانروایان این شهر پرداخت و چکامه‌هایی نغز درباره‌ی آنان سرود.
عصر وحشی

وحشی در دورانی زندگی می‌کرد که سه دولت قوی در این گوشه‌ی جهان فرمانروایی می‌کردند: گورکانیان در هند، شاه سلیمان قانونی در عثمانی و شاه تهماسب صفوی در ایران؛ که از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر اوضاع زمان خود تأثیرگذار بودند. دوران زندگی این سخنور شوریده و این شاعر نامور و بزرگ سده‌ی دهم در ایران، برابر بود با پادشاهی شاه تهماسب صفوی، شاه اسماعیل دوم صفوی و شاه محمد خدابنده‌ی صفوی فرزند بزرگ شاه تهماسب.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد